1 ای گشته خجل زهره ز چنگ خوش تو صلح همه کس فدای جنگ خوش تو
2 کو دسترسی فراخ تا بر دارم کام دل خویشتن ز تنگ خوش تو
1 آن نور که کونین بیاراست توئی و آنشمع که پروانه از و خاست توئی
2 پیدا ز تو شد هستی هر هست که هست وان هست که هستیش نه پیداست توئی
1 دائم سخن از صدق و صفا گفتن به وز دامن دل گرد هوا رفتن به
2 از هر چه خردمند گزیند بجهان کم خوردن و کم خفتن و کم گفتن به
1 شاها علم عفو تو افراشته به زینرو رمضانرا عدم انگاشته به
2 آن گاو پرست سامری مذهب را با ناله لامساس بگذاشته به
1 ای چرخ فلک هزار فریاد از تو آن به که نیاورد کسی یاد از تو
2 سرگشته و با لباس محنت زدگان پیوسته از آنی که نیم شاد از تو
1 ای زلف ترا حلقه و خم تو بر تو وز خط برخت نیل و بقم تو بر تو
2 باد سحری گفت بگل وصف رخت خون بر دلش افتاد ز غم تو بر تو
1 رویت که بر اوست مظهر لطف اله زیباست بر او سه نقطه خال سیاه
2 کوبی من و توسه بوسه مشاطه حسن از عنبر تر نهاده بر صفحه ماه
1 ایدل کم این دیر کهن گیر و برو ترک فلک بیسرو بن گیرو برو
2 نیک و بد تو پیشرو و رهبر تست زینپس پی معنی سخن گیرو برو
1 زنهار در سرای خود پیوسته میدار بهر حال که باشی بسته
2 دراز پی بستن است وینخوش سخنیست در بسته خداوند دراز غم رسته
1 در عالم تحقیق کسی یابد راه کز وحدت کاینات باشد آگاه
2 سرگشته مباش و گرد هر کوی مگرد معبود تو هر چه هست آنست اله