1 با خرد همره و دو لب بادب باز مکن هیچ کاری که از آن غیر تو یابد ضرری
2 زانکه نیک و بد ایام نماند هرگز وز تو ماند ببدی در همه عالم اثری
3 بد اندک مشمر خوار که بسیار شود هست سرمایه احراق جهانی شرری
4 درد سر کم ده و کم کش ز پی کار جهان که نیرزد کلهی نزد خرد درد سری
1 طمع ابن یمین چیست ز کرم کرمت خود بدانی چو در آن صرف کنی اندیشه
2 هست آن میوه که از لطف بود چهره نمای دانه از باطن او همچو پری از شیشه
3 با همه لطف که دارد نخورم خون دلش خرم آنکس که کند خوردن خونش پیشه
4 قوت خونش اگر در تن روباه رود شیر گیری کند ار روی نهد در بیشه
1 اگر من پنج روزی بالضروره براه ناسزائی میزدم پی
2 مپندارید کان بود اختیاری که هست اندر مثل آخر دوا کی
3 مرا خورشید دولت چون فروشد چراغی ساختم ناچار از وی
1 چنان زندگانی کن ای نیک رای بوقتی که اقبال دادت خدای
2 که خایند از حسرت انگشت دست گرت بر زمین آید انگشت پای
1 سیرت آزادگان از سفلگان هرگز مجوی کی بود چون سرو سوسن هر کجا خار و خسی
2 آبروی از آتش شهوت چرا ریزی بخاک از هوا چون بگذری زانپس صفا بینی بسی
3 شوربای چشم خود خوردن بر ابن یمین به که باید خورد سکبای رخ هر ناکسی
1 یکی پرسید ز افلاطون بگاه نزع کای دانا کجا دفنت کنم وقتی که روی از خلق برتابی
2 برآورد از جگر آهی حکیم زنده دل وانگه بگفتش دفن کن هر جا که خواهی گر مرا یابی
3 مدار ابن یمین زین پس نظر بر تن چو دانستی نه این خاکی نه این بادی نه این آتش نه این آبی
4 ز خود گر آگهی خواهی بکوی نیستی در شو که تو در عالم هستی نه بیداری که در خوابی
1 مزن دم در آنچت گزیرست ازان که حمل افتد این شیوه بر بیهشی
2 گر ایدون بمقدار گوئی سخن ز خوی خوش خویش در رامشی
3 ور از حد برون میبری گفت را بتیغ زبان خویش را میکشی
4 ز گفتن پشیمان بسی دیده ام ندیدم پشیمان کسی از خامشی
1 پیشتر زین علی شمس الدین که سر از کبر بر فلک سودی
2 گر چه در جمع مال و در ضبطش ید بیضا و سحر بنمودی
3 لیکن از شاعران خوش گفتار گر کس او را بشعر بستودی
4 هم در او هزتی شدی پیدا هم عطائی بقدر فرمودی
1 الهی زبان مرا در سخن روان دار پیوسته بر راستی
2 بمعنی بیارای چون ز اولم به نیکوترین صورت آراستی
3 نگهدار اعمال ما را از آن که افتد در آن کژی و کاستی
4 بیکدم مسوز آنسهی سرو را که قدش بچل روز پیراستی
1 مکروه طبعت آنچه شود واقع ایحکیم خوردن غمش یکیست ز غمهای زایده
2 یا میشود بکام تو یا خود نمیشود در هر دو حال خوردن غم را چه فایده