1 خداوندا بحق آن کرامت که ما را در ازل کردی گرامی
2 بنزدیک ملایک نفس ما شد بتعلیم اسامی از تو سامی
3 ز ما نادیده استحقاق احسان لقد اعطیتها فوق المرامی
4 مرا کافتاد عقد صحت ذات ز دستان فلک در بی نظامی
1 جلال دولت و دین یونس ایکه جاه تر است مقام برتر کیوان فروترین پایه
2 بر آفتاب بچربدسها بتابش اگر ز نور رای تواش ذره ئی بود مایه
3 ز عقد گوهر لفظت عروس معنی را ببسته کلک تو مشاطه وار پیرایه
4 بخشگسال کرم آز تشنه لب دیده ز ابر خامه تو آنچه کودک از دایه
1 مرا دو بال بکردار مرغ اگر بودی گشادمی بجنابت طریق بسته شده
2 ولی چه سود ندارد رهی بجز پائی بسنگ حادثه آن نیز سخت خسته شده
1 طلب کردن همیشه کهتران را بود مر مهتران را کار و پیشه
2 ز مرغان گر چه کمتر بود هدهد سلیمانش طلب کردی همیشه
1 شرف دولت و دین زبده اصحاب کرم ای بذاتت هنر و فضل تولا کرده
2 ابر کلک گهر افشان تو مانند صدف دهن آز پر از لؤلؤ لالا کرده
3 چشم بد دور ز خط تو که هر نقطه او سطح کافور پر از عنبر سارا کرده
4 دی ز یاران که چو بختند مقیم در تو بتولای تو از غیر تبرا کرده
1 اگر خاطرت میل کاری کند کزان کار داری امید بهی
2 ازین پیشتر عاقلان گفته اند فارسل حکیما و لا توصهی
1 ز مستی عشق ار خرد یار تست مشو هشیار ار توانی دمی
2 مده یکدمه وقت خود را ز دست دمی نزد دانا به از عالمی
1 کاتب اینحروف ابن یمین بر خط و قول خود گرفت گواه
2 که بتاریخ بیستم ز رجب تا بنوغان که باشد آن شش ماه
3 ده من ابریشم گزیده نیک برساند بشیخ عبدالله
4 بود تاریخ سال هفتصد و چار که نوشت اینحروف بی اکراه
1 دست اگر در دهان شیر کنی وز پی قوت لقمه برداری
2 نزد ابن یمین ستوده ترست زانکه حاجت بسفلگان آری
1 جلال دولت و دین آصف سلیمان فر خدیو کشور اهل هنر امیر علی
2 فلک چو یاد وزیران کند توئی که بود یکیش صاحب کافی دگر امیر علی
3 جهان پیر دگر باره نوجوان گردد ز ناز آنکه فتادش پسر امیر علی
4 کمینه بنده عالی جنابش ابن یمین که دارد از بد و نیکش خبر امیر علی