1 الا ای نسیم صبا از ره لطف گذر کن بخاک در شهریاری
2 که بوسد ز بهر شرف پای تختش کجا باشد اندر جهان تاجداری
3 زمن عرضه کن اینسخن گر توانی از آن پس که خواهی ازو زینهاری
4 که گر من برین در بنانی نیرزم برین آستان پس چه باشم غباری
1 من اندر کسب اسباب فضائل نکردم هیچ تقصیر و توانی
2 هنر پروده ام زینسان که بینی بیا انکار کن گر میتوانی
3 سخنهائی بنظم آرم روانبخش که گوید روح قدسش از روانی
4 که تو آب روانی از سلاست ندانم یا ز محبوبی روانی
1 جفت گاوی را اگر خدمت کنی سالی سه ماه روزگارت زو شود هر هفته و هر ماه به
2 ورکنی شاه جهانرا هفته ئی هفتاد مدح سخره گوئی را بود در پیش او مقدار به
3 گر تأملها کنی در نفع گاو و مدح شاه خدمت یکتای گاو از مدحت صد شاه به
1 سپهرا من از گردشت فارغم مرا کی توانی که غمگین کنی
2 نه نایم که بر بسته باشم کمر بدان تا مرا کام شیرین کنی
3 نه نرگس که سر پیشت آرم فرود گرم افسر و تاج زرین کنی
4 گرفتم که ایوان قصر مرا ز خشت زر و نقره پر چین کنی
1 آخر کری کند که ز بهر دو روزه عمر مغرور جاه و نعمت دنیا شود کسی
2 یا از برای یک شکم نان نیم سیر گردد غریق منت احسان هر خسی
3 آزاد باش و قانع و راضی بحکم حق دل در خدای بند و مبر آرزو بسی
1 ایدل نصیحتی کنم ار زانکه بشنوی نا داده آب کشت سعادات ندروی
2 ز نهار در نهان نکنی آن معاملت کانگه که آشکار شود زان خجل شوی
1 مربی چو محمود باشد گرم چه سنجد بمیزان من عنصری
2 چو سنجر هنر پروری کو مرا که تا بشکنم رونق انوری
3 بزرگی این هر دو شاعر ز چیست ز اکرام محمودی و سنجری
4 و گر نه نه اینست ابن یمین چه دارند ایشان ازو برتری
1 اگر بروی ترش کار فقر راست شدی کدوی سرکه بدی با یزید بسطامی
2 و گر بخرقه ازرق تمام گشتی کار تغار نیل بدی شیخ احمد جامی
3 و گر برقص کسی شهره و علم بودی امام شهر شدی خرس در نکو نامی
1 بیادگار من ای یار اگر نگهداری یکی لطیفه نویسم ز غایت یاری
2 زمانه در گذرست و اجل ز پی تازان بهوش باش که فرصت ز دست نگذاری
1 ای خردمند اگر همی خواهی که شوی شهره در نکو کاری
2 جهد کن تا غلام و خدمتکار بیش از ابناء جنس خود داری
3 زانکه روزی یک بیک ایزد میدهد در کمی و بسیاری
4 نان ز دیوان غیرشان مجراست وز تو مشهور آدمی ساری