ذره نماید بجنب از دقیقی طوسی ابیات پراکنده 1
1. ذره نماید بجنب قدر تو گردون
قطره نماید به پیش طبع تو دریا
...
1. ذره نماید بجنب قدر تو گردون
قطره نماید به پیش طبع تو دریا
...
1. من جاه دوست دارم کآزاده زاده ام
آزادگان بجان نفروشند جاه را
...
1. برخیز و بر افروز هلا قبله ی زردشت
بنشین و بر افکن شکم قاقم بر پشت
...
1. می صافی بیارای بت که صافی است
جهان از ماه تا آنجا که ماهی است
...
1. چرخ گردان نهاده دارد گوش
تا ملک مر ورا چه فرماید
...
1. شب سیاه بدان زلفکان تو ماند
سپید روز بپاکی رخان تو ماند
...
1. گویند صبر کن که ترا صبر بر دهد
آری دهد ولیک بعمر دگر دهد
...
1. ای امیر شاهزاده خسرو دانش پژوه
ناپژوهیده سخن را طبع تدبیر آن بود
...
1. پریچهره بتی عیار و دلبر
نگاری سرو قدّ و ماه منظر
...
1. چگونه بلائی که پیوند تو
نجویی بد است و بجویی بتر
...
1. مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
...
1. تو آن شبرنگ تازی را به میدان چون برانگیزی
عدو را زود بنوردی بدان تیغ بلاگستر
...