من اینجا دیر از دقیقی طوسی ابیات پراکنده 13
1. من اینجا دیر ماندم خوار گشتم
عزیز از ماندن دایم شود خوار
1. من اینجا دیر ماندم خوار گشتم
عزیز از ماندن دایم شود خوار
1. که را رودکی گفته باشد مدیح
امام فنون سخن بود ور
1. زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
1. بزلف کژّ ولیکن بقدّ و قامت راست
به تن درست و لیکن بچشمکان بیمار
1. تو آن ابری که ناساید شب و روز
ز باریدن چنانچون از کمان تیر
1. ای کرده چرخ تیغ ترا پاسبان ملک
وی کرده جود کفّ ترا پاسبان خویش
1. نگه کن آب و یخ در آبگینه
فروزان هر سه همچون شمع روشن
1. زان تلخ میی گزین که گرداند
نیروش روان تلخ را شیرین
1. ملک آن یادگار آل دارا
ملک آن قطب دور آل سامان
1. چشم تو که فتنه ی جهان خیزد ازو
لعل تو که آب خضر می ریزد ازو
1. شود خون جگر از دل چکیده
که آب آتشین آید ز دیده
1. ملک بی ملک دار باشد، نی
ور بود پایدار باشد، نی