1 جولان ما فسرد به زنجیر خواب پا واماندگیست حاصل تعبیر خواب پا
2 ممنون غفلتیمکه بیمنت طلب ما را به ما رساند به شبگیر خواب پا
3 واماندگی ز سلسلهٔ ما نمیرود چون جادهایم یک رگ زنجیر خواب پا
4 در هر صفت تلافی غفلت غنیمت است تاوان ز چشمگیر به تقصیر خواب پا
1 جام امید نظرگاه خمار است اینجا حلقهٔ دام تو خمیازه شکار است اینجا
2 عیشها غیر تماشای زیانکاری نیست درخور باختن رنگ بهار است اینجا
3 عافیت میطلبی منتظر آفت باش سر بالینطلبان تحفهٔ در است اینجا
4 فرصت برق و شرر با تو حسابی دارد امتیازیکه نفس در چه شمار است اینجا
1 محبت بس که پر کرد از وفا جان و تن ما را کند یوسف صدا گر بو کنی پیراهن ما را
2 چو صحرا مشرب ما ننگ وحشت برنمیتابد نگه دارد خدا از تنگی چین دامن ما را
3 چنان مطلق عنانتاز است شمع ما ازین محفل که رنگ رفته دارد پاس از خود رفتن ما را
4 خرامش در دل هر ذره صد توفان جنون دارد عنان گیرید این آتش به عالم افکن ما را
1 یک آه سرد نیم شبی ازجگربرآ سرکوب پرفشانی چندین سحر برآ
2 با نشئهٔ حلاوت درد آشنا نهای چون نی به ناله پیچ وسراپا شکربرآ
3 ای مدعی، حریفی ما جوهر تو نیست باتیغ تا طرف نشوی بیجگر برآ
4 غیریت از نتایج طبع درشت توست اجزای آب شو، ز دل یکدگر برآ
1 نقاب عارض گلجوش کردهای ما را تو جلوه داری و روپوشکردهای ما را
2 ز خود تهیشدگانگر نه از تو لبریزند دگر برای چه آغوشکردهای ما را
3 خراب میکدهٔ عالم خیال توایم چه مشربیکه قدح نوشکردهای ما را
4 نمود ذره طلسم حضور خورشید است کهگفته است فراموش کردهای ما را؟
1 او سپهر و منکف خاک اوکجا و منکجا داغم از سودای خام غفلت و وهم رسا
2 عجز راگر در جناب بینیازیها رهیست اینقدرها بسکه تاکویت رسد فریاد ما
3 نیست برق جانگدازی چون تغافلهای ناز بیش از این آتش مزن در خانهٔ آیینهها
4 هرکه را الفت شهید چشم مخمورتکند نشئه انگیزد زخاکشگرد تا روز جزا
1 نشاند بر مژه اشک ز همگسستهٔ ما را تحیرکه به این رنگ بست دستهٔ ما را؟
2 هزار آبله دادیم عرض لیک چه حاصل فلک فکند به پاکار دست بستهٔ ما را
3 کسیبهضبطنفس چونسحرچه سحرفروشد رهاکنید غبار عنانگسستهٔ ما را
4 به سیر باغ مرو چون نماند فصل جوانی چمن چهدستهکند رنگهای جستهٔ مارا
1 در خموشی همه صلح است، نه جنگ است اینجا غنچه شو، دامن آرام به چنگ است اینجا
2 چشم بربند، گرت ذوق تماشایی هست صافی آینه در کسوت زنگ است اینجا
3 گر دلت ره ندهد جرم سیهبختی تست خانهٔ آینه بر روی که تنگ است اینجا
4 طایر عیش مقیم قفس حیرانیست مگذر از گلشن تصویر که رنگ است اینجا
1 کسی چه شکرکند دولت تمنا را به عالمیکه تویی ناله میکشد ما را
2 ندرد انجمن یأس ما شراب دگر هم از شکست مگرپرکنیم مینا را
3 به عالمیکه حلاوت نشانهٔ ننگ است دو نیم چون نشود دل ز غصه خرما را
4 هنوز ارهٔ دندان موج در نظر است گوهر به دامن راحت چسانکشد پا را
1 شب وصل است و نبود آرزورا دسترس اینجا که باشد دشمن خمیازه آغوش هوس اینجا
2 چو بویگلگرفتارم به رنگ الفتی ورنه گشاد بال پرواز است هرچاک قفس اینجا
3 سراغکاروان ملک خاموشی بود مشکل به بوی غنچههمدوش استآواز جرس اینجا
4 دل عارف چوآیینه بساط روشنی دارد کهنقش پای خود راگم نمیسازد نفس اینجا