1 آساید اگر شوی تو همخوابه من گوش فلک ستمگر از لابه من
2 ای دوست جهانیان چون شنگرف برند خاک سر کوی تو ز خونابه من
1 کندم همه شب ریش ز عشقت تا تو! کافر شدی و نماند خونی با تو
2 اکنون که تو ریش می کنم من نکنم یا من کنم این بیشه ناخوش یا تو
1 ای گشته زیان مملکت سود از تو! رو تازگی جهان بیفزود از تو
2 تو ایمنی از نکبت گیتی تا هست خلق و پدر و خدای خشنود از تو
1 هر تخم که کاشتم نیامد به درو تا چند خودر کهنه دلم غصه نو
2 سنبل نیم ای صنم! که گویم که برو زین شهر تو گوئی مرو ای باب مرو!
1 چون سایه نه نیستم نه هستم بی تو وز سایه خویشتن گسستم بی تو
2 تا سایه وصل برگرفتی ز سرم چون سایه به خاک در نشستم بی تو
1 وصلی که مرا به ناز پروردی کو؟ جانی که مراعات دلم کردی کو؟
2 آن هجر که نام من فرو بردی هست وآن صبر که کام من برآوردی کو؟
1 ای شب چکنم چاره! من از بهر خدای تنهایی و تیرگی و بندی بر پای
2 گر عمر منی ای شب! ازین بیش مپای ور جان منی ای نفس صبح! برآی
1 ای برده دلم به صد هزار استادی! در عشق تو بندگی به از آزادی
2 اصل طرب و مایه شادیست غمت یک دم غم تو به از هزاران شادی
1 صد عشوه نغز و دلستان آوردی تا عمر عزیزم به زیان آوردی
2 گفتی به برم جان تو دل خوش می دار تا جان بردن مرا به جان آوردی
1 با دل گفتم چو دلبری بگزیدی بنشین و بگو که با منش چون دیدی؟
2 دل گفت که از تو جان طمع می دارد می دان تو و این سخن ز من نشنیدی