5 اثر از شکوائیه در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر شکوائیه در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

شکوائیه در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی

1 در دستبرد نظم، ز دوران گزینه ام گردون به صد قران ننماید قرینه ام

2 من خضرخان تاج دهم در جهان نطق خضرست رشگ خورده لفظ کمینه ام

3 سیمرغ فارغم که نه دانه خورم نه آب ایمه چه دانه نی بچه مرغ دینه ام؟

4 یا خود نداشت حوصله دهر زقه ام حاصل نشد ز خرمن ایام چینه ام

1 منم آنکس که شادی را سر و کاری نمی بینم به عالم خوشدلی را روز بازاری نمی بینم

2 درختی طرفه شد عالم که من چندانکه می جویم بجز اندوه و اندیشه برو باری نمی بینم

3 جوانی گلستان خرم و تازه است و من هرگز گلی زین گلستان تازه بی خاری نمی بینم

4 درین دوران دل خرم بدان آوازه می ماند کزو جز نام و آوازه من آثاری نمی بینم

1 کار عالم سست بنیاد آمدست آسمان را پیشه بیداد آمدست

2 هر کجا زیر فلک صاحب دلی است نیک نیک از غم به فریاد آمدست

3 ای خوشا آن کس که او را در جهان یا دمی خوش یا دلی شاد آمدست

4 حاصل خاک آنچه هست از خشک و تر چون ببینی جمله بر باد آمدست

1 خرمی رو در کشیدست از جهان وز میان برداشت انصاف آسمان

2 عیش را لذت نماند چون برفت خرمی از دست و انصاف از میان

3 نیست در شش گوشه عالم دلی کو بود از صدمه غم در امان

4 ربع خاکی سر به سر وحشت گرفت کس ز آسایش نمی یابد نشان

1 فلک را عهد بس نااستوار است همه کار جهان ناپایدارست

2 بیا کس کز پی یک روزه راحت بمانده روز و شب در انتظارست

3 هوایی دارد و آبی زمانه که با طبع طرب ناسازگارست

4 رفیق یک نشاطش صد نهیب است رقیب یک گلش صد نوک خارست

1 با شبروان شدم به در یار نیم شب جستم بسوی حضرت او بار نیم شب

2 در گر چه آهنین بدو مسمار آتشین آهم نه در گذاشت نه مسمار نیم شب

3 خورشید بود قافله سالار آسمان بربست رخت قافله سالار نیم شب

4 شب را هزار طره فزون بود و کس ندید بی آه سرد از آن همه یک تار نیم شب

1 هر کو ز نژاد آدم افتاد شادی به نصیب او کم افتاد

2 بنمای دلی که او درین دور از صدمه غم مسلم افتاد

3 زخمی که زمانه بر دلم زد افزون ز هزار مرهم افتاد

4 چون خوش بود ای عجب دل آنک؟ در یک سالش دو ماتم افتاد

1 عهدیست تا نصیبه ما از جهان غم است حال دل از فلک چو فلک نیک بر هم است

2 در عالم از فراغت خاطر اثر نماند آری مگر فراغت از آن سوی عالم است؟

3 در مدت جوانی و در عهد کودکی ما را چه روز رنج و چه هنگام ماتم است؟

4 در بر مراد خویش یکی دم نمی زند از بس که با حوادث ایام درهم است

1 گفتم که به زیرکی تمامم شاید که خرد بود غلامم

2 هر چند که توسن است گردون از دانش من شدست رامم

3 از جهد و کفایت من است این کز چرخ بر آمدست کامم

4 وز غایت عقل و کاردانی انگشت نمای خاص و عامم

1 هیچ کس را رنج خاطر در جهان حاصل مباد وز فراق دوستان کار کسی مشکل مباد

2 هیچ رنجی نیست بر دل بتر از رنج فراق هیچ کس را یارب این رنج از جهان بر دل مباد

3 عقل مردم کم شود در کار فرقت هر زمان این چنین شربت نصیب مردم عاقل مباد

4 در بلا منزل گرفت آنکس که ماند اندر فراق هیچ نازک طبع را اندر بلا منزل مباد

آثار مجیرالدین بیلقانی

5 اثر از شکوائیه در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر شکوائیه در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی شعر مورد نظر پیدا کنید.