5 اثر از شکوائیه در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر شکوائیه در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

شکوائیه در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی

1 جهان فتح من آخر به نوبهار رسد نهال عیش من آخر به برگ و بار رسد

2 دلی که کوفته رنج و زخم خورد غم است به عیش و عشرت بی حد و بی شمار رسد

3 امید هست کزین پس نوا و واله زیر به بزم ما بدل ناله های زار رسد

4 اگر به خاطر هرکس ز گلستان جهان گهی نسیم گل و گاه زخم خار رسد

1 مدت انده ما زود به سر خواهد شد وز دل ما غم و اندیشه بدر خواهد شد

2 کار شادی و فراغت به نوا خواهد شد خانه وحشت و غم زیر و زبر خواهد شد

3 عیش ما گر چه بسی تلخ تر از حنظل بود شکر کان حنظل ما همچو شکر خواهد شد

4 ساغر و باده ما هم به صفت هم به صفا آب خشک ای عجب و آتش تر خواهد شد

1 ای دریغا کان همه شایسته یاران رفته اند وان ستوده دوستان و دوستداران رفته اند

2 گر چه غم بد پیش ازین با غمگساران سهل بود این زمان غم شد فزون کان غمگساران رفته اند

3 هست دوری کز ظریفان هیچ کس نامد پدید وین عجب تر کز میانه صد هزاران رفته اند

4 باده خوردن لذتی با خود ندارد بعد ازین کان حریفان ظریف باده خواران رفته اند

1 آن عزیزانی که با ما جام و ساغر داشتند مهر ما از یکدلی با جان برابر داشتند

2 از بر ما وقت عشرت جام نوشین خواستند وز پی ما روز کینه تیغ و خنجر داشتند

3 روز ما از خوشدلی چون مهر و ماه افروختند بزم ما از همدمی پر شهد و شکر داشتند

4 از برای گوی و چوگان وز پی بزم و شکار هر چه آن در خور بود موزون و در خور داشتند

1 آنچه موی از جور با ما می کند راست خواهی سخت رسوا می کند

2 چیست مقصودش که پیش از وقت خویش از شب من صبح پیدا می کند

3 زرگر ایام در بازار عمر مشگ ما را سیم سیما می کند

4 مردمان قصد کسان پنهان کنند موی من قصد آشکارا می کند

1 هر دوست که اختیار ما بود واندر بد و نیک یار ما بود

2 از غایت لطف و مهربانی غمخواره و حق گزار ما بود

3 از طبع لطیف و طلعت خوب در فصل خزان بهار ما بود

4 ما خرم و خوش به صحبت او او شاد به روزگار ما بود

1 شکست دور سپهرم به پایمال زحیر بریخت خون جوانیم غبن عالم پیر

2 همی نفر نفر آید بلا به منزل من ازین نفر نفر ای دوستان نفیر نفیر

3 چو چرخ بی سر و پایم چو خاک بی دل و زور ز خاک دیر نشین و ز چرخ زود مسیر

4 فلک به تعزیت عمر من درین ماتم قبای ساده مرکز فرو زده است به قیر

1 نیک رنجورم ز رنج آتش فشان فراق سخت خاطر خسته ام از دست دستان فراق

2 نیست روزی تا ز فرقت بر دل ما نیست غم آنچ ما را هست بر دل باد بر جان فراق

3 درد بی درمان فراق آمد وزین معلوم نیست هیچ صاحب درد را فی الجمله درمان فراق

4 خلق سرگردان بود چون گوی تا دور فلک گوی غم باشد درافگنده به میدان فراق

1 نیست روزی که نیستم دلتنگ از چه از آسمان آینه رنگ؟

2 رخت محنت نهم به منزل عیش زانکه شد بارگیر شادی لنگ

3 دل من کز صفا چو آینه بود یافت از فرقت عزیزان زنگ

4 از تو پرسم چگونه دارد دل ور بود آفریده ز آهن و سنگ

1 در دستبرد نظم، ز دوران گزینه ام گردون به صد قران ننماید قرینه ام

2 من خضرخان تاج دهم در جهان نطق خضرست رشگ خورده لفظ کمینه ام

3 سیمرغ فارغم که نه دانه خورم نه آب ایمه چه دانه نی بچه مرغ دینه ام؟

4 یا خود نداشت حوصله دهر زقه ام حاصل نشد ز خرمن ایام چینه ام

آثار مجیرالدین بیلقانی

5 اثر از شکوائیه در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر شکوائیه در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی شعر مورد نظر پیدا کنید.