آنچه موی از مجیرالدین بیلقانی دیوان اشعار 25
1. آنچه موی از جور با ما می کند
راست خواهی سخت رسوا می کند
1. آنچه موی از جور با ما می کند
راست خواهی سخت رسوا می کند
1. هر دوست که اختیار ما بود
واندر بد و نیک یار ما بود
1. شکست دور سپهرم به پایمال زحیر
بریخت خون جوانیم غبن عالم پیر
1. نیک رنجورم ز رنج آتش فشان فراق
سخت خاطر خسته ام از دست دستان فراق
1. نیست روزی که نیستم دلتنگ
از چه از آسمان آینه رنگ؟
1. در دستبرد نظم، ز دوران گزینه ام
گردون به صد قران ننماید قرینه ام
1. هیچ وفایی ز روزگار ندیدم
هیچ میی خالی از خمار ندیدم
1. مرا با آنکه با اقبال و با دولت سری دارم
ز عالم نگذرد روزی که از عالم نیازارم
1. گفتم که به زیرکی تمامم
شاید که خرد بود غلامم
1. منم آنکس که شادی را سر و کاری نمی بینم
به عالم خوشدلی را روز بازاری نمی بینم
1. ما را که سر آمد جهانیم
وز دولت و ملک داستانیم
1. خرمی رو در کشیدست از جهان
وز میان برداشت انصاف آسمان