5 اثر از شکوائیه در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر شکوائیه در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

شکوائیه در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی

1 کاشکی از همدمی روزی خبر بودی مرا تا فلک با آن جلالت پی سپر بودی مرا

2 دوستی محرم مرا از ملک عالم آرزوست کاشکی بودی که این ملک دگر بودی مرا

3 دوستان رفتند و در دیده خیال جمله ماند گر نرفتندی چه باک از خشک و تر بودی مرا؟

4 گر نه دیدار عزیزان رفته بودی از نظر هر زمان در کار شادی یک نظر بودی مرا

1 هنگام آنکه صبح صف آسمان شکست اول نفس که زد دم شب در دهان شکست

2 هر بیضه ای که بود برین آشیان سبز مرغ سپیده دم همه در آشیان شکست

3 شب دید و من که تیر نفسهای سالکان پیکان سفته در جگر آسمان شکست

4 هر دو کان ز مجمر دلها برون پرید بر روی صبح طره عنبر فشان شکست

1 مدت انده ما زود به سر خواهد شد وز دل ما غم و اندیشه بدر خواهد شد

2 کار شادی و فراغت به نوا خواهد شد خانه وحشت و غم زیر و زبر خواهد شد

3 عیش ما گر چه بسی تلخ تر از حنظل بود شکر کان حنظل ما همچو شکر خواهد شد

4 ساغر و باده ما هم به صفت هم به صفا آب خشک ای عجب و آتش تر خواهد شد

1 شکست دور سپهرم به پایمال زحیر بریخت خون جوانیم غبن عالم پیر

2 همی نفر نفر آید بلا به منزل من ازین نفر نفر ای دوستان نفیر نفیر

3 چو چرخ بی سر و پایم چو خاک بی دل و زور ز خاک دیر نشین و ز چرخ زود مسیر

4 فلک به تعزیت عمر من درین ماتم قبای ساده مرکز فرو زده است به قیر

1 اگر شکایت گویم ز چرخ نیست صواب و گر عتاب کنم با فلک چه سود عتاب؟

2 ز جور اوست مرا صد حکایت از هر نوع ز درد اوست مرا صد شکایت از هر باب

3 به تیغ قهر میان سپهر باد دو نیم که دور ساخت مرا از دیار و از احباب

4 به نور عزم که جویم ز دوستان دوری ولی چه سود قضا پیش دیده گشت حجاب؟

1 جهان و کار جهان سر بسر همه بادست خنک کسی که ز بند زمانه آزادست

2 ثبات نیست جهان را به ناخوشی و خوشی که او به عهد وفا سخت سست بنیادست

3 گلی به دست که دادست روزگار بگو؟ که بعد از آن به جفا خارهاش ننهادست

4 که خورد باده راحت دودم که آخر کار؟ به جای باده نه در دستش از جهان بادست

1 چه وقت موی سیپدست روز برنایی چه روز زحمت پیری است وقت زیبایی

2 مرا که اول عهد جوانی امروزست شبم چو روز همی گردد اینت رسوایی!

3 رواست کز پی موی سیاه دل تنگم که در میان سیاهی است نور بینایی

4 تو ای زمانه چه دیدی در آنکه پیش از وقت؟ عبیر بر سر کافور تازه اندایی

1 جهان فتح من آخر به نوبهار رسد نهال عیش من آخر به برگ و بار رسد

2 دلی که کوفته رنج و زخم خورد غم است به عیش و عشرت بی حد و بی شمار رسد

3 امید هست کزین پس نوا و واله زیر به بزم ما بدل ناله های زار رسد

4 اگر به خاطر هرکس ز گلستان جهان گهی نسیم گل و گاه زخم خار رسد

1 ای دریغا کان همه شایسته یاران رفته اند وان ستوده دوستان و دوستداران رفته اند

2 گر چه غم بد پیش ازین با غمگساران سهل بود این زمان غم شد فزون کان غمگساران رفته اند

3 هست دوری کز ظریفان هیچ کس نامد پدید وین عجب تر کز میانه صد هزاران رفته اند

4 باده خوردن لذتی با خود ندارد بعد ازین کان حریفان ظریف باده خواران رفته اند

1 آنها که بوده اند ز دل دوستدار ما در نیک و بد موافق و انده گسار ما

2 وان جمع دوستان و عزیزان که بود خوش زایشان همیشه عیش دل روزگار ما

3 رفتند از این زمانه بد عهد زیر خاک هم عهد ما گذاشته هم زینهار ما

4 گشتند پایمال حوادث بدان صفت گویی به هیچ وقت نبودند یار ما

آثار مجیرالدین بیلقانی

5 اثر از شکوائیه در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر شکوائیه در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی شعر مورد نظر پیدا کنید.