1 گر هیچ دلم راز به یاران بگشودی مردم زتهیدستی من واقف بودی
2 استغنا جستم من و مستغنی گشتند ورنه غم من بر غم یاران بفزودی
3 شرم آبروی بنده نگهداشتی و کس از من سخنی جز به مدارا نشنودی
4 ور روی بیفکندی اندر طلب مال بس مالفراوان که به من روی نمودی
1 گر به آزادی زبان بودی کار آزادگان روان بودی
2 وگر این سفلگی سخن گفتی مردم سفله بینشان بودی
3 چه شدی فضل اگر بدی ارزان چه شدی جهل اگر ران بودی
4 چه شدی گر حقایق پنهان بر خلق جهان عیان بودی
1 سینهٔ خویش کن فراخ و سترگ وندر آن جای ده دلی هنری
2 باز مانی ز کارهای بزرگ گر به هر کار خرد درنگری
1 آقای جلیل بیجلالی و فری از مردمی و مهر و وفا بیخبری
2 ای کاشی نوخاسته بر خوبش مبال کز کاشی نو ساخته بیقدرتری
1 شنیدهای تو که سنجر به عمد یا به خطا بزد به سینه سر خیل شاعران تیری
2 بلی معزی کش بود در جگر پیکان نبست لب ز ثنا گرچه بود دلگیری
3 نماند شاعر از آن زخم تا به سال دگر ولی بماند به سنجر بزرگ تشویری
4 * *
1 مانده بود از امتیاز دارسی با حساب پارو با پیرار سی
2 خلق ایران سرگران زین امتیاز ز آذری و مشهدی و فارسی
3 اهل آبادان فقیر و پر ز نفت لندن و پاریس و ناپل و مارسی
4 پهلوی آن کهنه کاغذ بردرید چون برنده تیغ، نسج گارسی
1 بنام ایزد که نو شد در جهان عنوان فردوسی به دوران شهنشه تازه شد دوران فردوسی
2 زبان بسته گوبا شد، ادب را دهر جویا شد ز نو بشکفت و بویا شد، گل بستان فردوسی
3 اگر گشتش دل محزون ز شاه غزنوی پر خون ز شاه پهلوی اکنون برقصد جان فردوسی
4 اگر بودی کنون زنده درین دوران فرخنده ز مدحش بودی آکنده همه دیوان فردوسی
1 خون سیاوش ریز در کف موسی قبلهٔ زردشت زن به خیمهٔ رستم
1 ابوسعید که اوراست اختر مسعود به اوج عزت چون شمس تابناک و جلی
2 حسین اسم و حسن رسم آن که طینت او خود از ازل بسرشته است با ولای علی
3 به جان اوست مرکب سعادت ابدی به ذات اوست مخمر شرافت ازلی
4 خدایگانا ای آن که در جمال وکمال به عصر خویش کنون بیشبیه و بیبدلی
1 ای خواجه آزاده که مفتون توکشتند قومی به جوابی و گروهی به سئوالی
2 نگزیدم بهتر ز بساط تو بساطی نشنیدم خوشتر ز مقال تو مقالی
3 هنکامبهار است و سبک بکذد اینفصل چونان که نماند زو، جز خواب و خیالی
4 زین روی مرا خود هوس سیر بهار است با ماهی کز عشقش زارم چو هلالی