29 اثر از قصاید ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار ملک‌الشعرا بهار / قصاید ملک‌الشعرا بهار

قصاید ملک‌الشعرا بهار

1 ز تقوی عمر ضایع شد، خوشا مستی و خودکامی دل از شهرت به تنگ آمد زهی رندی و گمنامی

2 به آزادی و گمنامی و خودکامی برم حسرت که فردوس است آزادی و گمنامی و خودکامی

3 ز عمر نوح کاندر محنت طوفان به پایان شد به کیش من مبارک‌تر بود یک لحظه پدرامی

4 بگفتا رو به رفتار خوش و نیکو مرو از ره که بر لوح نیت بستند نقش نیک فرجامی

1 گر به کوه اندر پلنگی بودمی سخت‌فک و تیز چنگی بودمی

2 گه پی صیدگوزنی رفتمی گاه در دنبال رنگی بودمی

3 گاه در سوراخ غاری خفتمی گاه بر بالای سنگی بودمی

4 صیدم ازکهسار و آبم ز آبشار فارغ ‌از هر صلح و جنگی بودمی

1 باد صبح ازکوهسار آید همی یاد یار غمگسار آید همی

2 یارگوبی سوی شهر آید زکوه دوست گویی از شکار آید همی

3 بامدادان در هوای گرم ری بوی لطف نوبهارآید همی

4 قلهٔ البرز در چشمان من چون یکی زیبانگار آید همی

1 بدرود گفت فر جوانی سستی گرفت چیره‌زبانی

2 شد نرم همچو شاخهٔ سوسن آن کلک همچو تیغ یمانی

3 نزدیک سیر و کندو کسل شد آمال دور سیر جوانی

4 شد خاکسار دست حوادث آن آبدار گوهر کانی

1 مخور تا توانی می اندر جوانی می اندر جوانی مخور تا توانی

2 که یک جرعه می در جوانی نشاند یکی تیر در دیدهٔ زندگانی

3 حکیمانه می نیز خوردن نشاید ازین اندک و گاه گاه و نهانی

4 گناهست و جهل است و بیماری تن چه یک دوستکانی چه ده دوستکانی

1 جهانا چه مطبوع و خرم جهانی دریغا که بر خلق ناجاودانی

2 نعیم و جحیم است در تو سرشته و لیکن تو خود فارغ از این و آنی

3 همه کارهای تو از حکمت آید ز حکمت برون کارکردن ندانی

4 به‌دستت شماربست ز آغاز خلقت که با آن شمردن‌، دهی و ستانی

1 قبلهٔ ادب و عشقست گلچین جهانبانی گل‌چین ز ادب ای دل هرچندکه بتوانی

2 دیدم چمنی خندان‌، پر لاله و پر ریحان بر شاخ گلش مرغان‌، هرسو به غزلخوانی

3 بشکفته گل اندرگل‌، کاکل زده درکاکل از نرگس و از سنبل‌، وز لالهٔ نعمانی

4 بر هر طرفی نهری‌، صف‌ بسته زگل بهری هرگلبنی از شهری با جلوهٔ روحانی

1 دریغا که بگذشت عهد جوانی درآمد ز در پیری و ناتوانی

2 جوانی به راه وطن دادم از کف دربغا وطن‌رفت‌و طی‌شد جوانی

3 وگر بازگردد وطن بار دیگر نیارد جوانی به ما ارمغانی

4 دو ده ساله بودم که آشفت ایران برآمد ز ری بانگ عالی و دانی

1 دمادم در پی عیش و تناسانی است تهرانی ز بغدادی وکوفی نسخهٔ ثانی است تهرانی

2 به هنگام حوادث گر بنای امتحان آید چو پیش لشگر افغان‌، صفاها نیست تهرانی

3 گر ایرانی بود باری خراسانی و تبریزی کجا هرگز توان گفتن که ایرانیست تهرانی

4 چومی‌بندد خراسانی به‌پرخاش مغولان‌صف غنوده اندر آن سرداب پنهانیست تهرانی

1 ای برادر، تا توانی گیر با آزرم‌ خوی مرد بی‌آزرم باشد چون زن بسیار شوی

2 غیرت و صدق و امانت‌، کاین سه اصل مردمیست اصلشان ز آزرم خیزد، گیر با آزرم‌خوی

3 هرکه در پیش کسان آزرم خود بر خاک ریخت غیرت و صدق و امانت خوار باشد پیش اوی

4 وانکه کشت عصمتش سیراب گشت از آب خلق روی ازو برتاب‌، کاندر وی نیابی آبروی

آثار ملک‌الشعرا بهار

29 اثر از قصاید ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی