شیخ بهایی

صفحه 1 از 3
3 اثر از نان و حلوا شیخ بهایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر نان و حلوا شیخ بهایی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / شیخ بهایی / نان و حلوا

نان و حلوا شیخ بهایی

1 نان و حلوا چیست؟ جاه و مال تو باغ و راغ و حشمت و اقبال تو

2 نان و حلوا چیست؟ این طول امل وین غرور نفس و علم بی‌عمل

3 نان و حلوا چیست؟ گوید با تو فاش این همه سعی تو از بهر معاش

4 نان و حلوا چیست؟ فرزند و زنت اوفتاده همچو غل در گردنت

1 ایها اللاهی عن العهد القدیم ایها الساهی عن النهج القویم

2 استمع ماذا یقول العندلیب حیث یروی من احادیث الحبیب

3 مرحبا؛ ای بلبل دستان حی! کامدی، از جانب بستان حی

4 یا برید الحی! اخبرنی بما قاله فی حقنا، اهل الحما

1 شب که بودم با هزاران کوه درد سر به زانوی غمش، بنشسته فرد

2 جان به لب، از حسرت گفتار او دل، پر از نومیدی دیدار او

3 آن قیامت قامت پیمان شکن آفت دوران، بلای مرد و زن

4 فتنهٔ ایام و آشوب جهان خانه سوز صد چو من، بی‌خانمان

1 قد صرفت العمر فی قیل و قال یا ندیمی قم، فقد ضاق المجال

2 و اسقنی تلک المدام السلسبیل انها تهدی الی خیر السبیل

3 و اخلع النعلین، یا هذا الندیم انها نار أضائت للکلیم

4 هاتها صهباء من خمر الجنان دع کئوسا و اسقنیها بالدنان

1 با دف و نی، دوش آن مرد عرب وه! چه خوش می‌گفت، از روی طرب:

2 ایهاالقوم الذی فی‌المدرسه کل ما حصلتموها وسوسه

3 فکر کم ان کان فی غیر الحبیب مالکم فی‌النشاة الاخری نصیب

4 فاغسلوا یا قوم عن لوح الفؤاد کل علم لیس ینجی فی‌المعاد

1 هر که را توفیق حق آمد دلیل عزلتی بگزید و رست از قال و قیل

2 عزت اندر عزلت آمد، ای فلان تو چه خواهی ز اختلاط این و آن؟

3 پا مکش از دامن عزلت به در! چند گردی چون گدایان در به در؟

4 گر ز دیو نفس می‌جویی امان رو نهان شو! چون پری از مردمان

1 علم یابد زیب از فقر، ای پسر نی ز باغ و راغ و اسب و گاو و خر

2 مولوی را، هست دایم این گمان کان بیابد زیب ز اسباب جهان

3 نقص علم است، ای جناب مولوی حشمت و مال و منال دنیوی

4 قاقم و خز چند پوشی چون شهان؟ مرغ و ماهی، چند سازی زیب خوان؟

1 ابذلوا اروا حکم یا عاشقین ان تکونوا فی هوانا صادقین

2 داند این را هرکه زین ره آگه است کاین وجود و هستیش، سنگ ره است

3 گوی دولت آن سعادتمند برد کو، به پای دلبر خود، جان سپرد

4 جان به بوسی می‌خرد آن شهریار مژده‌ای عشاق، کسان گشت کار

1 ایهاالمأثور فی قید الذنوب ایها المحروم من سر الغیوب

2 لا تقم فی اسر لذات الجسد انها فی جید حبل من مسد

3 قم توجه شطر اقلیم النعیم و اذکر الاوطان والعهد القدیم

4 گنج علم «ما ظهر مع ما بطن» گفت: از ایمان بود حب الوطن

1 ایها القلب الحزین المبتلا فی طریق العشق انواع البلا

2 لیکن القلب العشوق الممتحن لا یبالی بالبلایا و المحن

3 سهل باشد در ره فقر و فنا گر رسد تن را تعب، جان را عنا

4 رنج راحت دان، چو شد مطلب بزرگ گرد گله، توتیای چشم گرگ

شیخ بهایی

3 اثر از نان و حلوا شیخ بهایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر نان و حلوا شیخ بهایی شعر مورد نظر پیدا کنید.