آثار آذر بیگدلی

صفحه 20 از 21
21 اثر از غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی

1 وقتی بغمم رسیده باشی کز من غم من شنیده باشی

2 بر ناله ی غیر، نایدت رحم خاموشی ما چو دیده باشی

3 بخرام بطرف باغ چو سرو تا پرده ی گل دریده باشی

4 می نشنوی از من آنچه گویم تا حرف کرا شنیده باشی؟!

1 خوش آنکه بسر رسیده باشی من مرده، تو آرمیده باشی

2 دانی که چه دیده ام شب هجر گر روز فراق دیده باشی!

3 از جام رقیب، می ننوشی گر خون دلم چشیده باشی

4 قاصد! نرسیده بر لبم جان ای کاش باو رسیده باشی!

1 بیچاره بلبلی، که نبیند رخ گلی مسکین گلی، که نشنود آواز بلبلی

2 گستاخی رقیب، اثر التفات تست بر خود زبان خلق ببند از تغافلی

3 ماهی و، چون لبت، نشکفته است غنچه یی؛ سروی و، چون خطت، ندمیده است سنبلی

4 غافل مشو، ز حال گدایان کوی عشق؛ تاهست از متاع خجالت تجملی

1 فرخنده تر از مرغ بهشت است حمامی کآرد بمن از یار سفر کرده پیامی

2 ما را به نگاهی بخر از ما، که درین شهر ارزان تر ازینت نفروشند غلامی

3 زنهار، بخلوت ندهی راه صبا را ترسم که رساند ز تو بویی بمشامی

4 در دام برم رشک بدان صید که صیاد در خون کشدش تا دهد آرایش دامی

1 هم بروش ظریفی، هم بصفا تمامی سروی اگر بباغی، ماهی اگر ببامی

2 دم نزند بجایی، بیند اگر خطائی خسروی از گدایی، خواجه یی از غلامی

3 کسوت فقر ازین پس خوش بودم، نه اطلس میدهم ار دهد کس، جامه ی جم بجامی

4 گرد لب نگاری، خط نه پی شکاری بر لب چشمه ساری، حسن فگنده دامی

1 ماه رخش چو بنمود، از طرف بام نیمی از شرم کاست، تا شد ماه تمام نیمی

2 گیرم رها کنندم، مشکل رسم بجایی زین بال کش قفس ریخت، نیمی و دام نیمی

3 از گرم خویی عشق، وز سرد مهری حسن؛ سوزان کباب دل ماند، نیمی و خام نیمی

4 دارم ز روی و مویت، رنجی و، تا نرنجی گویم بصبح نیمی، ناچار و، شام نیمی

1 تا می نخوری، قد رخ زرد ندانی ؛ تا جان ندهی، فایده ی درد ندان ی

2 تا جان نرسد بر لبت، از حسرت پیغام آن مژده که قاصد بمن آورد ندانی

3 تا صاحب محمل، دلت ازکفر نرباید بیتابی مجنون ز پی گرد ندانی

4 تا سنگدلی، بر سر خاکت ننشیند صبری که دلم در غم او کرد ندانی

1 بر آستان، مگرم پاسبان بگردانی که راه غیر از آن آستان بگردانی

2 ز گلبنی، که گلش دیده باشی ای بلبل؛ خزان چو شد، ستم است آشیان بگردانی

3 سزای کشتنم، این بس بود که نعش مرا پس از وفات، بر آن آستان بگردانی

4 ز من، بغیر مگر آن سخن که چون افتد بمن نگاه تو، باید زبان بگردانی

1 تو را که گفت : رخ از دوستان بگردانی؟! ز دوستان، رخ چون بوستان بگردانی؟!

2 بگلبنی که کند نوحه زاغی، ای بلبل؛ جز این چه چاره، کزو آشیان بگردانی؟!

3 چو تازی از پی صیدم سمند ناز مباد زنی به تیغم و، از من عنان بگردانی

4 زمام ناقه ی یار از کفت نیفتد اگر بگرد محملم ای ساربان بگردانی

1 یاری من، ای یار جفا کار چه دانی؟! بیمار نه یی، قدر پرستار چه دانی؟!

2 تا مرغ دلت، در قفس سینه ننالد؛ نالیدن مرغان گرفتار چه دانی؟!

3 تا زار نگردی ز دل آزاری یاری زاری دل، از یار دل آزار چه دانی؟!

4 ای طایر گلزار، که جا در قفست نیست رنج قفس و راحت گلزار چه دانی؟!

آثار آذر بیگدلی

21 اثر از غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی