1 رفت پیش شاه محمود از یقین ناگهی از عشق آن دریای دین
2 معرفت با شاه بحر و بر بگفت هرچه بود ازوی به پیدا ونهفست
3 شاه دادش آنگهی درّی نفیس برگرفت ورفت آن شیخ خسیس
4 خویشتن را در بر مردم فکند در میان راه آن در هم فکند
1 بود بیچاره دلی مجنون شده دایماً شوریده چون گردون شده
2 بینوائی مفلسی بیچارهٔ گشته او از خان و مان آوارهٔ
3 ناتوانی بیدلی سودا زده هر دو عالم را بکل او پازده
4 عاشقی خوش بود و مجنونی شگرف غرقه دیرینه این بحر ژرف
1 بود استادی عجایب ماه وسال هردم ازنوعی ببازیدی خیال
2 پردیی در پیش رویش بسته بود در پس آن پرده او بنشسته بود
3 از صورها مختلف او بی شمار کرده اندر هر خیالی او نگار
4 ریسمانی بسته بد بر روی نطع از صورها جمع کردی پیش نطع
1 میبرید او راه خود در پرده باز تا مگر پیدا شود در پرده راز
2 اولین پرده ز نور تاب دید چون نظر کرد اندران پرتاب دید
3 بود نوری شعله زن در پرده در گر نبینی آن تو باشی پرده در
4 بود نوری سبز با او تاب دار در صفت مانند حوضی آب دار
1 برگذشت و پرده دیگر بدید گشت پیدا درد چشم او پدید
2 پردهٔ بس بی نهایت بی حجاب پردهٔ کانرا نباشد خود حساب
3 بود خرگاهی ز نور آن را طناب از طناب او جهان پر آفتاب
4 خرگه نوری که پرنور آمدست لیک گه نزدیک و گه دور آمدست
1 در گذشت از وی بساعت برق وار جان خود در راه کرده او نثار
2 تا بسیم پرده او اندر رسید ناگهان یک ماه روی نغز دید
3 دید او یک صورتی بس با کمال رأی و دانش ذات او صافی جمال
4 خرمن نورش طنابی کرده بود ز آب چشمش چشمه آبی کرده بود
1 چارمین پرده عجایب پرده بود پردههای دیگران گم کرده بود
2 پردهای در پردهای در پردهای بیصفت دید او عجایب پردهای
3 در میان پردهٔ خضرا صفت برتر از ادراک و وهم و معرفت
4 بود نوری ساطع و آتش نهاد نور او بر سالک حیران فتاد
1 راه میبرید تا جائی رسید خود در آنجا گاه ناگه پرده دید
2 پردهٔ دید او عجب آراسته پر ز زینت نقش او پیراسته
3 پردهٔ بد سرخ رنگ و نیلگون اندران پرده عجایب موج خون
4 موج میزد از درون پرده هم دید اندر فوق ناگه یک علم
1 چونکه ابراهیم در آتش فتاد در میان آتش او بس خوش فتاد
2 آتش صورت بمعنی گشت باز آنگهی بررای دیگر کرد ساز
3 بود صورت آتشی بس سهمناک شعله او گشت آنجا تفت ناک
4 چونکه ابراهیم اندر وی فتاد راز خود بر لمعه آتش گشاد