1 بگویم احتساب احوال با تو سراسر باز گویم حال با تو
2 حقیقت احتسابت کار دین است حساب تو برب العالمین است
3 بباید احتساب خویشتن کرد برآورد از وجود خویشتن گرد
4 که اصل احتساب آنست خود را کنی پاک ای برادر از بدیها
1 مسلّم گشت او را ملک و خاتم بفرمانش درآمد هر دو عالم
2 بفرمانش همه دیو و پری بود مر او را از بهشت انگشتری بود
3 علی را بود بنده همچو سلمان از آن بر هر دو عالم داشت فرمان
4 بفرما آن که فرمانی دهندت ترا ملک سلیمانی دهندت
1 طریق فقر دان راه سلامت در این ره باش ایمن از ملامت
2 تو گر خواهی حدیث فقر و فخری تو اندر فقر شاه برو بحری
3 حقیقت شاه درویشان را هند که سلطانان عالم را پناهند
4 تو گر هستی ز سرّ کار آگاه توان گفتن ترا درویش این راه
1 بود هادی دین بی شک پیمبر امام انس و جن خود هست حیدر
2 بود حیدر حقیقت واقف حق درو پیدا نماید وجه مطلق
3 تو گر راهی روی راه علی رو رموز حیدر از عطار بشنو
4 درین ره رو که تا دلشاد باشی زهر درد و غمی آزاد باشی
1 بگویم با تو از احوال گردون که تا بینی بمعنی سر بیچون
2 چنین میدان که این چرخ مدور که گردان شد بامر پاک داور
3 بگردد روز و شب این چرخ دوّار همه مقصود او دیدار آن یار
4 همه سرگشته گردان بهر یار است ز بهر دیدن او بی قرار است
1 عوام الناس را احوال بسیار عوام الناس را اقوال بسیار
2 عوام الناس اکثر جاهلانند حقیقت دین یزدانی ندانند
3 عوام الناس بس در دین زبونند بدریای جهالت سرنگونند
4 عوام الناس جز دعوا ندانند اگر دعوا کنند معنی ندانند
1 کسی از زهد و تقوی شد مسلم که پشت پا زد او بر هر دو عالم
2 نباشد غیر حق اندر دل او مقام قرب وحدت منزل او
3 شناسد از ره وحدت خدا را امیر خویش داند مرتضی را
4 نباشد یک نفس بی امر آن شاه ز نا فرمانیش استغفرالله
1 ز مظهر گوئیم آگاه گردان مرا واقف ز پیر راه گردان
2 ترا واقف کنم از سر آن راه که تا گردی ز سر راه آگاه
3 رسول الله پیر راه باشد ز سر هر دو کون آگاه باشد
4 محمد اندرین ره پیر راهست ولی حیدر ترا پشت و پناهست
1 مسلمانی بود راه شریعت نمیدانم شریعت از حقیقت
2 شریعت از ره معنیست ای دوست حقیقت را بمعنی اوست چون پوست
3 شریعت پوست مغز آمد حقیقت میان این و آن باشد طریقت
4 شریعت فی المثل بیناست از حال که باشد فی المثل تمثیل تمثال
1 بگویم با تو تا حق را که دیده است کدامین قطره در دریا رسیده است
2 هر آنکس در حقیقت راه بین شد بمعنی واقف اسرار دین شد
3 به دین مصطفی او راه جوید حقیقت رو بسوی شاه جوید
4 تو دین مصطفی را راه میرو ز سر مرتضی آگاه میشو