3 اثر از بخش چهلم در مصیبت نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش چهلم در مصیبت نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.

بخش چهلم در مصیبت نامه عطار نیشابوری

1 حق تعالی عرش را چون بر فراخت صد جهان پر فرشته سر فراخت

2 حق بدیشان گفت بردارید عرش زانکه این را بر نتابد اهل فرش

3 صد هزاران باره بیش اند از شمار در روید از قوت و شوکت بکار

4 جمله در رفتند چست و سرفراز عاقبت گشتند عاجز جمله باز

1 برفتاد از جان خرقانی نقاب دید آن شب حق تعالی را بخواب

2 گفت الهی روز و شب در کل حال جستمت پیدا و پنهان شصت سال

3 بر امیدت ره بسی پیمودهام طالب تو بودهام تا بودهام

4 از وجود من رهائی ده مرا نور صبح‌ آشنائی ده مرا

1 خطبهٔ در نعت و توحید خدای کرده بود انشا بزرگی رهنمای

2 سجع بود آن خطبه رنجی برده بود پیش شیخ کرکان آورده بود

3 چون بخواند آن خطبه را در پیش او خواست تحسین طبع دوراندیش او

4 شیخ گفتا بر دلم صد غم نهاد آن دل بیکارکاین برهم نهاد

1 با پسر لقمان چنین گفت ای پسر گرچه بسیاری سخن گفتم چوزر

2 ای عجب با آنکه لقمان آمدم از بسی گفتن پشیمان آمدم

3 لیک هرگز از خموشی کردنم نه پشیمان بود ونه غم خوردنم

1 گفت اندر پیش افلاطون کسی کان فلانی حمد میگفتت بسی

2 در هنر بستود بسیاری ترا تا فلک بنهاد مقداری ترا

3 زان سخن بگریست افلاطون بدرد روی آورد از سر دردی بمرد

4 گفت میگریم که در دل مشکلیست تا چه کردم کان پسند جاهلیست

1 سالک راحت طلب ریحان راه پیش روح آمد بصد دل روح خواه

2 گفت ای عکسی ز خورشید جلال پرتوی از آفتاب لایزال

3 هرچه در توحید مطلق آمدست آن همه در تو محقق آمدست

4 چون برونی تو ز عقل و معرفت نه تو در شرح آئی ونه در صفت

1 از ارسطالیس پرسیدند راز کان چه میدانی که در عمر دراز

2 بی گنه در خورد زندان آمدست گفت آنچش حبس دندان آمدست

3 آنچه او محبوس میباید مدام آن زفان تست در زندان کام

4 دو در از دندان و دو در از لبش بسته میدارند هر روز و شبش

1 آن گدائی چون برست از نان و آب بعد مرگ او کسی دیدش بخواب

2 گفت حق با تو چه کرد ای مهربان گفت چون رفتم بر حق گفت هان

3 پیشم آور تا چه آوردی مرا گفتم آخر من چه دارم ای خدا

4 قرب پنجه سال رفتم در بدر راه پیمودم جهانی سر بسر

1 کودکی میرفت و در ره میگریست کاملی گفتش که این گریه ز چیست

2 گفت بر استاد باید خواند درس چون ندارم یاد میگریم ز ترس

3 هرچه در یک هفته گفت استاد باز این زمانم جمله باید داد باز

4 زین غمم شاید اگر دل خون کنم چوب سخت و نیست نرم چون کنم

1 رفت شبلی ابتدا پیش جنید گفت هستم پای تا سر جمله قید

2 می چنین گویند در هر کشوری کاشنائی را تودادی گوهری

3 یا ببخش و گوهرم همراه کن یا نه بفروش و مرا آگاه کن

4 گفت اگر بفروشم این گوهر ترا چون بها نبود کند مضطر ترا

آثار عطار نیشابوری

3 اثر از بخش چهلم در مصیبت نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش چهلم در مصیبت نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.