در عشق، خلاصهٔ از عطار نیشابوری مختارنامه 13
1. در عشق، خلاصهٔ جنون از من خواه
جان رفته و عقل سرنگون از من خواه
...
1. در عشق، خلاصهٔ جنون از من خواه
جان رفته و عقل سرنگون از من خواه
...
1. گر مرد رهی همدم و همدردم باش
پس زن صفتی مکن یکی مردم باش
...
1. ای قوم! اگر همدم این مسکینید
ماتم زدهای بر سر من بگزینید
...
1. اندیشهٔ عالمی مرا افتادست
هر جاکه فتد غمی مرا افتادست
...
1. هر لحظه دل و جان به غمی تازه درند
آواره شده به عالمی تازه درند
...
1. برخاست دلم چنانکه در غم بنشست
وز شیوهٔ جست و جوی عالم بنشست
...
1. گر مملکت درد مسلم بکنم
هر لحظه تماشای دو عالم بکنم
...
1. در پیشِ نظر این همه میغم ز چه خاست
وین رهگذرِ تیز چو تیغم ز چه خاست
...
1. دردی که مرا در دل بی درمان است
یک ذرّه ز دل کم نشود تا جان است
...
1. چون خیل بلا ز پیش و از پس بودم
ناکس باشم اگر دلِ کس بودم
...
1. ره نیست بدان دانه کِشتند مرا
وز قصّهٔ آن خط که نوشتند مرا
...
1. چون هست غمت غمی دگر حاجت نیست
با خون دلم خون جگر حاجت نیست
...