گر خورشیدی چرخ از عطار نیشابوری مختارنامه 1
1. گر خورشیدی چرخ برینت نرسد
ور جمشیدی روی زمینت نرسد
...
1. گر خورشیدی چرخ برینت نرسد
ور جمشیدی روی زمینت نرسد
...
1. از درد تو ای ماهِ دل افروز آخر
شب چند آرم چو شمع با روز آخر
...
1. بر خاکِ درت پای در آتش بودن
خوشتر بودم کز دگری خوش بودن
...
1. گفتی که «ترا چو خاک گردانم پست
تا نیز به زلفِ دلکشم ناری دست»
...
1. پیوسته به آرزو ترا باید خواست
تا از تو یک آرزو مرا ناید راست
...
1. در عشق تو جز بلا و غم ناید راست
شادی وصال بیش و کم ناید راست
...
1. از بس که تو خود به خویشتن مینازی
یک لحظه به عاشقی نمیپردازی
...
1. دل بی تو ز اختیار بر خواهد خاست
جان نیز ز پیشِ کار برخواهد خاست
...
1. ای عشق رخت واقعهٔ مشکل من
بی حاصلی از فراقِ تو حاصل من
...
1. آن کس که ترا عزیزتر ازجان دید
مینتواند ترا کنون آسان دید
...
1. گر از تو مرا کفر و اگر ایمان است
چون از تو به من رسد مرا یکسان است
...
1. تا چند مرا خوار و خجل خواهی داشت
دیوانه و زنجیر گسل خواهی داشت
...