تا چند مرا سوخته از عطار نیشابوری مختارنامه 13
1. تا چند مرا سوخته خرمن نگری
وز دوستیت به کام دشمن نگری
...
1. تا چند مرا سوخته خرمن نگری
وز دوستیت به کام دشمن نگری
...
1. آن است همه آرزویم عمر دراز
تا پیش از اجل ببینم ای شمع طراز
...
1. جانا! چو ز سر تا قدمت جمله نکوست
سر تا قدم جهان ترا دارم دوست
...
1. ای مونسِ جانِ همه کس! در من خند!
خوش خوش چوگل از بادِ هوس در من خند!
...
1. سهل است اگر کار مرا ساز دهی
گاهم بنوازی و گه آواز دهی
...
1. بر خاک چو بادم ای دل افزای هنوز
بر آتش و چشمم آب پالای هنوز
...
1. گفتم که اگر دلِ تو یک رنگ آید
در بر کشیم گرچه ترا ننگ آید
...
1. بی یاد تو من سرزبان را بزنم
بر یاد تو جملهٔ جهان را بزنم
...
1. گفتم: «ز میان جان شوم خاک درش
تا بوک بود بر من مسکین گذرش»
...
1. یا رب چه دمم بود که دمساز نداد
دل برد و دمم داد و دلم باز نداد
...
1. گفتم: «چو تنم ضعیف و لاغر باشد
دل در برت از سنگ قویتر باشد»
...
1. دوش آمد و دادِ دلِ سرمستم داد
یک عشوه نداد و بوسه پیوستم داد
...