نه همچو منت به مهر از عطار نیشابوری مختارنامه 1
1. نه همچو منت به مهر یاری خیزد
نه نیز چو من به روزگاری خیزد
...
1. نه همچو منت به مهر یاری خیزد
نه نیز چو من به روزگاری خیزد
...
1. چون من به خلاف تو نکردم کاری
از بنده چرا گرفتهای آزاری
...
1. گر با غم تو مرا شماری نبود
دور از تو غم مرا کناری نبود
...
1. ای گشته دلم بی تو چو آتشگاهی
وز هر رگ جان به آتش تو راهی
...
1. از دل گرمی که در هوای تو مراست
در بندگیت به آتشی مانم راست
...
1. عشق تو که همچو شمع میسوخت مرا
بیصبری پروانه درآموخت مرا
...
1. گر هیچ نظر کنی به روی ما کن
ور هیچ گذر کنی به کوی ما کن
...
1. تا جان دارم سر وفا دارم من
ور جان ببری روان روا دارم من
...
1. تاکی نفسی از سر صد درد زدن
خونابهٔ اشک بر رخ زرد زدن
...
1. ناکرده به پرِّ پشهای دمسازی
چندیم به پای پیلِ هجر اندازی
...
1. خون ناخوردن به از وبالست ترا
زان است کزین میوه وبالست ترا
...
1. شب نیست که دل حزین ندارم از تو
در دل دمِ آتشین ندارم از تو
...