آن دل که نشان غمگساری از عطار نیشابوری مختارنامه 13
1. آن دل که نشان غمگساری میجست
خون گشت و نیافت، روزگاری میجست
...
1. آن دل که نشان غمگساری میجست
خون گشت و نیافت، روزگاری میجست
...
1. ای دل هر دم دست به خون نتوان برد
ور دل بردی ز غم کنون نتوان برد
...
1. ای دل ز هوای عشق کیفر میبر
در کشتن خود دست به خنجر میبر
...
1. هر سیل که از خون جگر خواهد خاست
در وادی عشق راهبر خواهد خاست
...
1. خونی که مرا در دل و جان اکنون هست
صد چندانم ز چشم چون جیحون هست
...
1. یک همنفسی کو که برو گریم من
گر هم نفسی بود نکو گریم من
...
1. گفتم:دل من که خانهٔ جان اینست
از دیده خراب شد که طوفان اینست
...
1. از شرم رخت سرخی گل میبشود
وز شور لبت تلخی مل میبشود
...
1. ای عشق توأم در تک و تاب افکنده
سودای توأم بی خور و خواب افکنده
...
1. تا کی ریزم ز چشمِ خون پالا اشک
بالای سرم گذشت صد بالا اشک
...
1. چون دردِ دلم تو میپسندی بسیار
تن در دادم به دردمندی بسیار
...
1. تا جان دارم حلقِ من و خنجر تو
با جان چکنم گر نکنم در سر تو
...