دی خاک همی نمود از عطار نیشابوری مختارنامه 37
1. دی خاک همی نمود با من تندی
میگفت که زیر قدمم افکندی
...
1. دی خاک همی نمود با من تندی
میگفت که زیر قدمم افکندی
...
1. هر کوزه که بیخود به دهان باز نهم
گوید بشنو تا خبری باز دهم
...
1. بر بستر خاک خفتگان میبینم
در زیر زمین نهفتگان میبینم
...
1. هر سبزه و گل که از زمین بیرون رُست
از خاک یکی سبزه خط گلگون رُست
...
1. بر فرق تو هر حادثه تیغی دگرست
در پیش تو هرواقعه میغی دگرست
...
1. ای اهل قبور! خاک گشتید و غبار
هر ذرّه ز هر ذرّه گرفتید فرار
...
1. از مرگ، چو آب روی دلخواهم شد
با او به دو حرف قصّه کوتاهم شد
...