دنیا که برای ره از عطار نیشابوری مختارنامه 1
1. دنیا که برای ره گذر باید داشت
از زود گذشتنش خبر باید داشت
...
1. دنیا که برای ره گذر باید داشت
از زود گذشتنش خبر باید داشت
...
1. گر مرد رهی،رَخْت به دریا انداز
سربار، برو، بر سرِ غوغا انداز
...
1. چون مرگ در افکند به غرقاب ترا
با خاک برد با دل پرتاب ترا
...
1. چون هرچه بود اندک و بسیار نبود
در زیر دیار چرخ دیار نبود
...
1. دیدی تو که محنت زده و شاد بمرد
شاگرد به خاک رفت و استاد بمرد
...
1. عمری به هوس گذاشتی خیز و برو
سر برکِه و مِه فراشتی خیز و برو
...
1. دانی تو که هر که زادناچار بمرد
به از چو من و چون ز تو بسیار بمرد
...
1. چون قاعدهٔ بقای ما عین فناست
بر عین فنا کار بنتوان آراست
...
1. کارت همه چون که خوردن و خفتن بود
میلت همه در شنودن و گفتن بود
...
1. تو بیخبری و تا خبر خواهد بود
از جملهٔ عالمت گذر خواهد بود
...
1. چون مردن تو چارهٔ یکبارگی است
مردانه بمیر! این چه بیچارگی است
...
1. چون پنداری در بُنهٔ ما افتاد
صد فرعونی ز ما به صحرا افتاد
...