چون لوح دل از دو از عطار نیشابوری مختارنامه 13
1. چون لوح دل از دو کون بستردم من
دو کون به زیر پای بسپردم من
...
1. چون لوح دل از دو کون بستردم من
دو کون به زیر پای بسپردم من
...
1. در فقر، سیاه پوشیم اولیتر
صافی دل و دُرد نوشیم اولیتر
...
1. در عشق تو از بس که خروش آوردیم
دریای سپهر را به جوش آوردیم
...
1. هر چند که نیست هیچ از حق خالی
سر در کش و دم مزن چرا مینالی
...
1. چون برفکنند از همه چیزی سرپوش
چون دیگ درآید همه عالم در جوش
...
1. دل در پی راز عشق، پویان میدار
جان میکن و راز عشق، در جان میدار
...
1. در عالم توحید به کس هیچ مگوی
در سینه نگه دار نفس هیچ مگوی
...
1. تا برجایی بجای میباش و خموش!
سر می نه و خاک پای میباش و خموش!
...
1. هر چند ترا محرم اسراری نیست
صبری میکن که عمر بسیاری نیست
...
1. تا کی به سخن زبان خروشان داری
خود را به صفت چو باده نوشان داری
...
1. تا چند زنی منادی، ای سر که فروش!
بیزحمت لب شراب تحقیق بنوش
...
1. گر خواهی تو که وقت خود داری گوش
دم در کشی و به خویش بازآری هوش
...