چندان که تو اسرار از عطار نیشابوری مختارنامه 1
1. چندان که تو اسرار حقیقت خواهی
ز آنجا سخنی نیست به از کوتاهی
...
1. چندان که تو اسرار حقیقت خواهی
ز آنجا سخنی نیست به از کوتاهی
...
1. اول میلم چو از همه سویی بود
و آورده به روی هر کسم رویی بود
...
1. ناکرده وجودم بدل اینجا چه کنم
چون نیست مرا خود محل اینجا چه کنم
...
1. آواز آمد مرا که در جستن دوست
شرط است ز پیش مغز، بشکستن پوست
...
1. عمری چو فلک ز تگ نمیفرسودم
تا همچو زمین کنون فرو آسودم
...
1. هرچند دریغ صدهزار است هنوز
زین بیش دریغ بر شمار است هنوز
...
1. گفتم که شد از نفس پلیدم، دل، پاک
دردا که نشد پاک و شد از درد هلاک
...
1. تا با سگ نفس همنشین خواهم بود
در خرمن شرک خوشه چین خواهم بود
...
1. هر دم سگ نفس با دلم باز نهد
با سوز دلم ستیزهای ساز نهد
...
1. نفسی دارم که هر نفس مِه گردد
گفتم که ریاضت دهمش بِهْ گردد
...
1. از آتش شهوت جگرم میسوزد
وز حرص همه مغز سرم میسوزد
...
1. خون شد جگرم ز غصّهٔ خویش مرا
وز بیم رهی که هست در پیش مرا
...