این گره کز تو بر دل افتادست از عطار نیشابوری غزل 48
1. این گره کز تو بر دل افتادست
کی گشاید که مشکل افتادست
...
1. این گره کز تو بر دل افتادست
کی گشاید که مشکل افتادست
...
1. مرا در عشق او کاری فتادست
که هر مویی به تیماری فتادست
...
1. ندانم تا چه کارم اوفتادست
که جانی بی قرارم اوفتادست
...
1. مفشان سر زلف خویش سرمست
دستی بر نه که رفتم از دست
...
1. عزم آن دارم که امشب نیم مست
پای کوبان کوزهٔ دردی به دست
...
1. دلی کز عشق جانان دردمند است
همو داند که قدر عشق چند است
...
1. پی آن گیر کاین ره پیش بردست
که راه عشق پی بردن نه خردست
...
1. زان پیش که بودها نبودست
بود تو ز ما جدا نبودست
...
1. ره عشاق راهی بیکنار است
ازین ره دور اگر جانت به کار است
...
1. آتش عشق تو در جان خوشتر است
جان ز عشقت آتشافشان خوشتر است
...
1. لعلت از شهد و شکر نیکوتر است
رویت از شمس و قمر نیکوتر است
...
1. آن دهان نیست که تنگ شکر است
وان میان نیست که مویی دگر است
...