11 اثر از باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد در مختارنامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد در مختارنامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه قبلی
خانه / آثار عطار نیشابوری / مختارنامه عطار نیشابوری / باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد در مختارنامه

باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد در مختارنامه عطار نیشابوری

1 شمع رویت را دلم پروانه‌ای است لیک عقل از عشق چون بیگانه‌ای است

2 پر زنان در پیش شمع روی تو جان ناپروای من پروانه‌ای است

3 بر سر موی است جان کز دیرگاه یک سر موی توام در شانه‌ای است

4 زلف تو زنار خواهم کرد از آنک هر شکن از زلف تو بتخانه‌ای است

1 گر جمله تویی همه جهان چیست ور هیچ نیم من این فغان چیست

2 هم جمله تویی و هم همه تو و آن چیست که غیر توست آن چیست

3 چون هست یقین که نیست جز تو آوازهٔ این همه گمان چیست

4 چون نیست غلط کننده پیدا چندین غلط یکان یکان چیست

1 ای دلشده دلربای من کیست از جای شدم به جای من کیست

2 بیگانه شدم ز هر دو عالم واگه نه که آشنای من کیست

3 ره گم کردم درین بیابان کو رهبر و رهنمای من کیست

4 جان می‌کاهم درین ره دور پیک ره جان‌فزای من کیست

1 در عشق قرار بی‌قراری است بدنامی عشق نام‌داری است

2 چون نیست شمار عشق پیدا مشمر که شمار بی‌شماری است

3 در عشق ز اختیار بگذار عاشق بودن نه اختیاری است

4 گر دل داری تو را سزد عشق ورنه همه زهد و سوگواری است

1 طریق عشق جانا بی بلا نیست زمانی بی بلا بودن روا نیست

2 اگر صد تیر بر جان تو آید چو تیر از شست او باشد خطا نیست

3 از آنجا هرچه آید راست آید تو کژمنگر که کژ دیدن روا نیست

4 سر مویی نمی‌دانی ازین سر تو را گر در سر مویی رضا نیست

1 سخن عشق جز اشارت نیست عشق در بند استعارت نیست

2 دل شناسد که چیست جوهر عشق عقل را ذره‌ای بصارت نیست

3 در عبارت همی نگنجد عشق عشق از عالم عبارت نیست

4 هر که را دل ز عشق گشت خراب بعد از آن هرگزش عمارت نیست

1 عشق را اندر دو عالم هیچ پذرفتار نیست چون گذشتی از دو عالم هیچکس را بار نیست

2 هر دو عالم چیست رو نعلین بیرون کن ز پای تا رسی آنجا که آنجا نام و نور و نار نیست

3 چون رسی آنجا نه تو مانی و نه غیر تو هم پس چه ماند هیچ، کانجا هیچ غیر از یار نیست

4 چون نمانی تو، تو مانی جمله و این فهم را در خیال آفرینش هیچ استظهار نیست

1 هر که درین درد گرفتار نیست یک نفسش در دو جهان کار نیست

2 هر که دلش دیدهٔ بینا نیافت دیدهٔ او محرم دیدار نیست

3 هر که ازین واقعه بویی نبرد جز به صفت صورت دیوار نیست

4 خوار شود در ره او همچو خاک هرکه در این بادیه خونخوار نیست

1 دل بگسل از جهان که جهان پایدار نیست واثق مشو به او که به عهد استوار نیست

2 در طبع روزگار وفا و کرم مجوی کین هر دو مدتی است که در روزگار نیست

3 رو یار خویش باش و مجو یاری از کسی کاندر دیار خویش بدیدیم یار نیست

4 نومید شو ز هر که توانی و هرچه هست کامیدهای باطل ما را شمار نیست

1 از تو کارم همچو زر بایست نیست وز وصال تو خبر بایست نیست

2 تا کی آخر از فراقت کار من با وصالت به بتر بایست نیست

3 تا بگریم در فراقت زار زار عالمی خون جگر بایست نیست

4 چون بدادم دل به تو بر یک نظر در منت به زین نظر بایست نیست

آثار عطار نیشابوری

11 اثر از باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد در مختارنامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد در مختارنامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه قبلی