3 اثر از بخش بیست و دوم در الهی نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش بیست و دوم در الهی نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.

بخش بیست و دوم در الهی نامه عطار نیشابوری

1 برای بایزید آمد ز جائی غریبی، در بزد چون آشنائی

2 میان خانه در شیخ نکورای بفکرت ایستاده بوده بر پای

3 بدو گفتا نگوئی کز کجا ام؟ غریبش گفت مردی آشناام

4 غریبم آمده بهر لقائی ببوی بایزید از دور جائی

1 فلاطون آنکه استاد جهان بود مگر در ابتدا کارش چنان بود

2 که استخراج زر تدبیر سازد ز مس شوشه کند اکسیر سازد

3 به پنجه سال شد در گوشهٔ گم ز قشر بیضه و ازموی مردم

4 چنان اکسیر کرد و معتبر کرد که ز اندک کیمیا بسیار زر کرد

1 مگر محمود می‌آمد ز راهی درآمد پیش خرقانی پگاهی

2 ولیکن امتحان شیخ را شاه ایاز خاص خود را خواند آنگاه

3 لباس خود درو پوشید آن روز که من جان دارم او شاه دلفروز

4 ولی چون کرد خرقانی نگاهی بدو گفتا نه جان داری که شاهی

1 شد مگر دیوانه شبلی چند گاه برد با دیوانه جایش پادشاه

2 کرد شه در کار او لختی غلو کان فلان دارو کنیدش در گلو

3 پس زفان بگشاد شبلی بی قرار گفت خود را بیهده رنجه مدار

4 کاین نه زان دیوانگیست ای نیک مرد کان بدارو به شود گردم مگرد

1 بود آن دیوانه دل برخاسته وز غم بی نانیش جان کاسته

2 میگریست از غم که یک نانش نبود چون نبودش نان غم جانش نبود

3 آن یکی گفتش که مگری ای نژند کان خداوندی که این سقف بلند

4 بی ستونی در هوا بنهاد او روزی تو هم تواند داد او

1 بود آن دیوانهٔ در اضطرار در مناجاتی شبی میگفت زار

2 کای خدا از تو نخواهم هیچ من یا دهی یا ندهیم بشنو سخن

3 سخت در خود ماندهام جان در خطر تا که از من این چه دادی واببر

4 این وجودم را که داری در زحیر مینخواهم هیچ میگویم بگیر

1 بود صاحب عزلتی در گوشهٔ از جهان نه زادی ونه توشهٔ

2 بر توکل روز و شب بنشسته بود رشتهٔ دل در قناعت بسته بود

3 چون نمیپیچید هیچ از راه حق بود گستاخیش با درگاه حق

4 گرسنه از ره رسیدندش دو کس واو نداشت از دخل و خرج الانفس

1 نازنین شوریده میشد ناگهی بود هم سرما و هم گل در رهی

2 آن یکی گفتش که گل بگرفت راه خویش را بر خیز کفشی ژنده خواه

3 گفت چون پا را کنم کفشی طلب خاصه اندر زیر میگیرند شب

4 تا که در شخص تو میماند دلت هرگز آن دولت نیاید حاصلت

1 سالک آمد چون شکر پیش نبات گفت ای سرسبزیت زاب حیات

2 پاکیت چون آب ذاتی آمده قابل نفس نباتی آمده

3 فالق الحب از نوا داده ترا حبه حب صد نوی داده ترا

4 سبز پوشان را تو محرم آمدی لاجرم سر سبز عالم آمدی

1 در رهی میرفت مجنونی عجب بود پای و سر برهنه خشک لب

2 شد ز سرما و گل ره بیقرار سر ببالا کرد و گفت ای کردگار

3 یا دلم ده باز تا چند از بلا یا نه باری ژنده کفشی ده مرا

آثار عطار نیشابوری

3 اثر از بخش بیست و دوم در الهی نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش بیست و دوم در الهی نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.