یکی پرسید از شبلی از عطار نیشابوری الهی نامه 13
1. یکی پرسید از شبلی که در راه
که بودت بدرقه اول بدرگاه
...
1. یکی پرسید از شبلی که در راه
که بودت بدرقه اول بدرگاه
...
1. مگر میرفت ابراهیم ادهم
براهی در دو کس را دید با هم
...
1. سالک آمد با دو چشم خون فشان
چون زمین افتاد پیش آسمان
...
1. بامریدان شیخی از راه دراز
آسیا سنگی همی آورد باز
...
1. شد بر دیوانهٔ آن مرد پاک
دید او را در میان خون و خاک
...
1. آن یکی دیوانهٔ میگفت زار
کز همه عالم مرا اینست کار
...
1. کاملی گفتست از پیران راه
هر که عزم حج کند از جایگاه
...
1. هست مرغی همچو آتش بیقرار
روز و شب گردنده گرد شاخسار
...
1. پادشاهی دختری دلبند داشت
هر دو عالم وقف یک یک بند داشت
...
1. صوفئی را گفت مردی از رجال
کای جهان گردیده چون داری تو حال
...
1. داشت اندر خانه اسحق ندیم
بندهٔ در خدمت او مستقیم
...
1. یک کلیچه یافت آن سگ در رهی
ماه دید از سوی دیگر ناگهی
...