3 اثر از بخش پنجم در الهی نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش پنجم در الهی نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.

بخش پنجم در الهی نامه عطار نیشابوری

1 شبی در مسجدی شد نیک مردی که در دین داشت اندک مایه دردی

2 عزیمت کرد آن شب مردِ دلسوز که نبوَد جز نمازش کار تا روز

3 چو شب تاریک شد بانگی برآمد کسی گفتی بدان مسجد درآمد

4 چنان پنداشت آنمرد نمازی که هست آن کاملی در کارسازی

1 دوُم فرزند آمد با پدر گفت که من در جادوئی خواهم گهر سفت

2 ز عالم جادوئی می‌خواهدم دل مرا گر جادوئی آید به حاصل

3 تماشا می‌کنم در هر دیاری بشادی می‌زیم بر هر کناری

4 گهی در صلح باشم گاه در حرب بوَد جولانگه، من شرق تا غرب

1 مگر بودست جائی نانوائی که بشنید او ز شبلی ماجرائی

2 بسی بشنیده بود آوازهٔ او ندیده بود روی تازهٔ او

3 بسی در شوق او بنشسته بودی که او را عاشقی پیوسته بودی

4 نبود او عاشقش از روی دیدن ولیکن عاشقش بود از شنیدن

1 پدر گفتش که دیوت غالب آمد دلت زان جادوئی را طالب آمد

2 که از دیوت گر این حاصل نبودی ترا این آرزو در دل نبودی

3 اگر زین دیو بگذشتی برستی وگرنه مُدبری شیطان پرستی

4 نداری از خدا آخر خبر هیچ که کار دیو می‌خواهی دگر هیچ

1 مسیح پاک کز دنیا علو داشت بسی دیدار دنیا آرزو داشت

2 مگر می‌رفت روزی غرقهٔ نور بره در پیر زالی دید از دور

3 سپیدش گشته موی و پشتِ او خم فتاده جملهٔ دندانش از هم

4 دو چشمش ازرق و چون قیر رویش نجاست می‌دمید از چار سویش

1 یکی گبری که بودی پیر نامش که جِدّی بود در گبری تمامش

2 یکی پُل او زمال خویشتن کرد مسافر را محبّ از جان و تن کرد

3 مگر سلطانِ دین محمود یک روز بدان پُل در رسید از راه پیروز

4 یکی شایسته پُل از سوی ره دید که هم نیکو و هم بر جایگه دید

1 یکی رُهبان مگر دَیری نکو کرد درش در بست ویک روزن فرو کرد

2 در آنجا مدّتی بنشست در کار ریاضتها بجای آورد بسیار

3 مگر بوالقاسم همدانی از راه درآمد گردِ آن می‌گشت ناگاه

4 زهر سوئی بسی می‌دادش آواز نیامد هیچ رهبان پیش او باز

1 عمر یک جزو از توریت بگرفت پیمبر چون چنان دیدش چنین گفت

2 که با توریت ممکن نیست بازی مگر خود را جهود صرف سازی

3 جهود صِرف باید بود ناکام که بهتر آن جهود از مردم خام

4 نه اینی و نه آن اینت حرامست که در دین ناتمامی ناتمامست

1 یکی ترسا مسلمان گشت و پیروز بمی خوردن شد آن جاهل دگر روز

2 چو مادر مست دید او را ز دردی بدو گفت ای پسر آخر چه کردی

3 که شد آزرده عیسی زود ازتو محمّد ناشده خشنود از تو

4 مخنّث وار رفتن ره نکو نیست که هر رعنا مزاجی مرد او نیست

1 مسیح پاک کز دنیا علو داشت بسی دیدار دنیا آرزو داشت

2 مگر می‌رفت روزی غرقهٔ نور بره در پیر زالی دید از دور

3 سپیدش گشته موی و پشتِ او خم فتاده جملهٔ دندانش از هم

4 دو چشمش ازرق و چون قیر رویش نجاست می‌دمید از چار سویش

آثار عطار نیشابوری

3 اثر از بخش پنجم در الهی نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش پنجم در الهی نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.