3 اثر از بخش پنجم در الهی نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش پنجم در الهی نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.

بخش پنجم در الهی نامه عطار نیشابوری

1 مگر پرسید آن درویش حالی بصدق از جعفر صادق سؤالی

2 که از چیست این همه کارت شب و روز جوابش داد آن شمع دلفروز

3 که چون کارم یکی دیگر نمی‌کرد کسی روزی من چون من نمی‌خورد

4 چو کار من مرا بایست کردن فکندم کاهلی کردن ز گردن

1 یکی مجنون که رفتی در ملامت بدو گفتند فردای قیامت

2 کسی باشد که ده ساله نماز او منادی می‌کند شیب و فراز او

3 بیک گرده ازو نخرد کسی آن بگوید بر سر مجمع بسی آن

4 جوابش داد مجنون کان نیرزد نمازش آن همه یک نان نیرزد

1 یکی دیوانه بود از اهل رازی نکردی هیچ جز تنها نمازی

2 کسی آورد بسیاری شفاعت که تا آمد بجمعه در جماعت

3 امام القصّه چون برداشت آواز همی آن غُر نُبیدن کرد آغاز

4 کسی بعد از نماز از وی بپرسید که جانت در نماز از حق نترسید

1 سالک آمد پشت بر فرش آورید حملهٔ بر حملهٔ عرش آورید

2 گفت ای عرش خدا بر دوش تو عرش روشن ازدل پرجوش تو

3 زیر بار عرش اعظم آمدی بارکش تر از دو عالم آمدی

4 عرش بر تو در تو پیچاپیچ نیست وی عجب در زیر پایت هیچ نیست

1 این سخن نقلست در قوت القلوب زان بزرگ پای دین پاک از عیوب

2 گفت هر روز ازملایک عالمی سوخته گردد ز نور حق همی

3 ز ابتداتا انتهای روزگار چند دانی نسل آدم را شمار

4 راست هم چندان بهر روزی ملک از سماک انگشت گردد تا سمک

1 چون ز دنیا شد جنید پاک دین پس جنازهش برگرفتند از زمین

2 پر زنان مرغی سپید از آسمان بر جنازه او نشست اندر میان

3 خلق چندان کاستین افشاندند مرغ را از نعش او میراندند

4 مرغ یک ذره از آنجا بر نخاست لیک بگشاد او زفان در نطق راست

1 گفت چون هاروت و ماروت از گناه اوفتادند از فلک در قعر چاه

2 هر دو تن را سرنگون آویختند تادرون چاه خون میریختند

3 هر دو تن را تشنگی در جان فتاد زانکه آتش در دل ایشان فتاد

4 تشنگی غالب چنان شد هر دو را کز غم یک آب جانشد هردو را

1 کاملی گفتست آن بیگانه را کاخر ای خر چند روبی خانه را

2 چند داری روی خانه پاک تو خانه چاهی کن برافکن خاک تو

3 تا چو خاک تیره برگیری ز راه چشمهٔ روشن برون جوشد ز چاه

4 آب نزدیکست چندینی متاب چون فرو بردی دو گز خاک اینت آب

1 دید بوموسی مگر یک شب بخواب بر سر خود عرش همچون آفتاب

2 روز دیگر رفت سوی بایزید زانکه بوموسی ز جان بودش مرید

3 گفت تا تعبیر خوابم او کند مرهم جان خرابم او کند

4 چون بر او رفت خلق آشفته بود زانکه شیخ آن شب ز دنیا رفته بود

1 بود اندر مطبخ جم ای عجب دیگ و کاسه در خصومت روز و شب

2 دیگ سنگین بود قصد جنگ کرد کاسه زرین بود قصد سنگ کرد

3 هر دو تن از خشم در شور آمدند سنگ وزر بودند در زور آمدند

4 دیگ گفتش گر اباگر روغن است شور وشیرین هرچه هست آن منست

آثار عطار نیشابوری

3 اثر از بخش پنجم در الهی نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش پنجم در الهی نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.