2 اثر از بخش سوم در الهی نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش سوم در الهی نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.

بخش سوم در الهی نامه عطار نیشابوری

1 پسر گفتش که زن زانست مقصود که فرزندی شود شایسته موجود

2 که چون کس راست فرزند یگانه بماند ذکر خیرش جاودانه

3 اگر فرزند من آگاه باشد مرا فردا شفاعت خواه باشد

4 چو فرزند خلف آید پدیدار بصد جانش توان گشتن خریدار

1 پدر گفتش که فرزندست مطلوب ولی وقتی که نبود مرد معیوب

2 کسی کو مبتدی باشد درین کار گر آید هیچ فرزندش پدیدار

3 شود معیوب و پس مفعول گردد ز سرّ معرفت معزول گردد

4 ترا گر دین ابراهیم باشد بقربان پسر تعلیم باشد

1 مگر یک روز ابراهیم ادهم بپرسید از یکی درویش پُر غم

2 که بودی با زن و فرزند هرگز چنین گفت او که نه، گفتا زهی عِز

3 بدو درویش گفت ای مرد مردان چراگوئی، مرا آگاه گردان

4 چنین گفت آنگه ابراهیم کای مرد هر آن درویش درمانده که زن کرد

1 جهان صدق شیخ گورگانی که قطب وقت خود بود از معانی

2 یکی گربه بدی در خانقاهش که دیدی شیخ روزی چند راهش

3 مگر در دست و در پای از ادیمش غلافی کرده بودندی مقیمش

4 که تا چون می‌رود هر لحظه از جای نه دست او شود آلوده نه پای

1 یکی ترسای تاجر بود پر سیم که او را خواجگی بودی در اقلیم

2 یکی زیبا پسر او را چنان بود که آن ترسا بچه شمع جهان بود

3 بنفشه زلف مشک افشان ازو یافت گل نازک لب خندان ازو یافت

4 نقابش چون ز رخ باز اوفتادی بشب در روز آغاز اوفتادی

1 یکی پیری چو ماهی یک پسر داشت که با روی نکو خُلق و هنر داشت

2 پدر کو را چنان پنداشته بود حساب از وی بسی برداشته بود

3 به آخر مرد و جان آن پدر سوخت چه می‌گویم جگر کو صد جگر سوخت

4 پدر بی‌خود پی تابوت می‌شد که هم حیران و هم مبهوت می‌شد

1 چو یعقوب و چو یوسف آن دو دلدار بهم دیگر رسیدند آخر کار

2 پدر گفتش که ای چشم و چراغم چو از گریه بپالودی دماغم

3 مرا در کلبهٔ احزان نشاندی جهانی آتشم در جان فشاندی

4 بچندین گاه خوش دم درکشیدی تو گوئی هرگزم روزی ندیدی

1 چو پیش یوسف آمد ابن یامین نشاندش هم نفس بر تخت زرّین

2 نشسته بود یوسف در نقابی که نتوانی نهفتن آفتابی

3 چه می‌دانست هرگز ابن یامین که دارد در بر خود جان شیرین

4 گمان برد او که سلطان عزیزست چه می‌دانست کو جان عزیزست

1 چنین خواندم که در محشر جوانی درآید وز خدا خواهد امانی

2 بغایت جُرمِ او بسیار باشد ولی قاضی فضلش یار باشد

3 ملایک می‌کنند آنجا شتابش که پیش آرند در دوزخ عذابش

4 همی حالی خطاب آید ز درگاه که از چه می‌کشید او را درین راه

1 چنین نقلست در اخبار کان روز که برخیزد قیامت وان همه سوز

2 جوانی در میان آید مزیَّن بگرد او هزاران مقرعه زن

3 زهر سو راه می‌جویند آنگاه جهانی می‌دهند از بهر او راه

4 بخازن پس خطاب آید ز جبّار که او را در فلان قصری فرود آر

آثار عطار نیشابوری

2 اثر از بخش سوم در الهی نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش سوم در الهی نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.