3 اثر از بخش دوم در الهی نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش دوم در الهی نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.

بخش دوم در الهی نامه عطار نیشابوری

1 شهی را سیمبر شهزاده‌ای بود ز زلفش مه به دام افتاده‌ای بود

2 ندیدی هیچ مردم روی آن شاه که روی دل نکردی سوی آن ماه

3 چنان اُعجوبهٔ آفاق بودی که آفاقش همه عشّاق بودی

4 دو ابرویش که هم شکل کمان بود دو حاجب بر در سلطان جان بود

1 یکی صوفی گذر می‌کرد ناگاه عصا را بر سگی زد در سر راه

2 چو زخمی سخت بر دست سگ افتاد سگ آمد در خروش و در تگ افتاد

3 به پیش بوسعید آمد خروشان بخاک افتاد دل از کینه جوشان

4 چو دست خود بدو بنمود برخاست ازان صوفی غافل داد می‌خواست

1 پسر گفتش گر این شهوت نباشد میان شوی و زن خلوة نباشد

2 نباشد خلق عالم را دوامی نماند در همه گیتی نظامی

3 اگر این حکمت و ترکیب نبود بساط ملک را ترتیب نبود

4 یکی باید هزار و یک تن آراست که تا یک لقمه بنهی در دهان راست

1 فرس می‌راند نوشروان چو تیری بره در چون کمانی دید پیری

2 درختی چند می‌بنشاند آن پیر شهش گفتا چو کردی موی چون شیر

3 چو روزی چند را باقی نمانی درخت اینجا چرا در می نشانی

4 بشاه آن پیر گفتا حجتت بس چو کشتند از برای ما بسی کس

1 چو بوالفضل حسن در نزع افتاد یکی گفتش که ای شرع از تو آباد

2 چو برهد یوسف جان تو از چاه فلان جائی کنیمت دفن آنگاه

3 زبان بگشاد شیخ و گفت زنهار که آن جای بزرگانست و ابرار

4 که باشد همچو من صد بی سر و پای که خود را گور خواهد در چنان جای

1 یکی از خواجهٔ جُندی بپرسید که تو به یا سگی وز کس نترسید

2 مریدانش دویدند آشکاره که تا آنجا کنندش پاره پاره

3 بیک ره منع کرد آن جمله را پیر بدو گفتا نَیَم آگه ز تقدیر

4 نشد معلومم ای جان پدر حال جوابت چون توان آورد در قال

1 مگر معشوق طوسی گرمگاهی چو بی‌خویشی برون می‌شد براهی

2 یکی سگ پیش او آمد دران راه ز بی‌خویشی بزد سنگیش ناگاه

3 سواری سبزجامه دید از دور درآمد از پسش روئی همه نور

4 بزد یک تازیانه سخت بروی بدو گفتا که هان ای بیخبر هی

1 یکی علوی یکی عالم یکی حیز بسوی روم می‌بردند هر چیز

2 گرفتند این سه تن را کافران راه بخواری پیش بت بردند ناگاه

3 بدان هر سه چنین گفتند کُفّار که بت را سجده باید کرد ناچار

4 وگرنه هر سه تن را خون بریزیم امان ندهیم بل کاکنون بریزیم

1 سلیمان با چنان کاری و باری بخیلی مور بگذشت از کناری

2 همه موران بخدمت پیش رفتند بیک ساعت هزاران بیش رفتند

3 مگر موری نیامد پیش زودش که تلی خاک پیش خانه بودش

4 چو باد آن مور یک یک ذرّهٔ خاک برون می‌برد تا آن تل شود پاک

1 پدر گفتش تو زنهار این میندیش که برگیرم خیال شهوة از پیش

2 ولی چون تو ز عالم این گزیدی هم این گفتی و هم این را شنیدی

3 بدان مانست کز صد عالم اسرار نهٔ تو جز ز یک شهوة خبردار

4 منت زان این سخن گفتم بخلوت که تا بیرون نهی گامی ز شهوت

آثار عطار نیشابوری

3 اثر از بخش دوم در الهی نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش دوم در الهی نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.