ای ذات تو ز اغراض و صفات از حکیم سبزواری رباعی 1
1. ای ذات تو ز اغراض و صفات آمده پاک
کوتاه ز دامان تو دست ادراک
...
1. ای ذات تو ز اغراض و صفات آمده پاک
کوتاه ز دامان تو دست ادراک
...
1. ای از تو بهر چمن بهر گل بوئی
هر چیزی را بیاد تو یاهوئی
...
1. برداشتهام دو دست از بهر دعا
ای شاه دو عالم بنگر سوی گدا
...
1. دلدار چو مغز است و جهان جمله چو پوست
ناید بنظر مرا بجز جلوهٔ دوست
...
1. ای حاجب ابروی تو هرابروئی
از روی تو آب روی هر دلجوئی
...
1. مائیم ز قید هر دو عالم رسته
جز عشق تو بر جمله در دل بسته
...
1. مائیم که آئینهٔ روی شاهیم
وز سر دل خود بخدا آگاهیم
...
1. با غیر علی کیم سرو برگ بود
جز نور علی نیست اگر درک بود
...
1. عالم صفت حسن سراپای من است
افلاک وعناصر همه اعضای من است
...
1. لیکن نه سری که غیر پا پنداری
تا آنک آری بدین سخن انکاری
...
1. از فرقت آن سیمتن ماه جبین
شد همچو قلم جسم من ز ارحزین
...
1. ای صبح ازل طلعت روح افزایت
ای شعلهٔ جواله قد و بالایت
...