1 از فرقت آن سیمتن ماه جبین شد همچو قلم جسم من ز ارحزین
2 مسطرزده نامهٔ نوشتم سوی دوست یعنی تنم از هجر تو گردیده چنین
1 ای صبح ازل طلعت روح افزایت ای شعلهٔ جواله قد و بالایت
2 خم پیش دو ابروی تو قاب قوسین خلق اللهی گواه او ادنایت
1 شهروزه شدی و شاه دوران بودی بهروزه شدی لعل بدخشان بودی
2 با اهرمن انبازی و هم خاک نشین هم بزم فرشته نور یزدان بودی
1 یا من هو نورا عین ایقاظ یا من هو روح انفس حفاظ
2 سبحانک لست قائلا بالثانی انت المعنی و کلنا الفاظ
1 ز عشقش سوز در هر سینه بینم غمش را گنج هر گنجینه بینم
2 ه آیینهٔ اویند دلکش ندانم در کدام آیینه بینم