1 هم ساده گلی، هم شکری هم نمکی بر برگ گل سرخ، چکیده نمکی
2 پیغمبر مصریی، بخوبی و مکی من بوسه زنم، لب بمکم، تو نمکی
1 یکی اژدهای دمنده چو بادی یکی در نخیزی خزنده چو ماری
2 اگر ماری و گژدمی بود طبعش بصراش چون مار کردند ماری
1 جلب کشی و همه خان و مانت پر جلب است بدی جلب کش و کرده بکودکی جلبی
1 گفتم همی چه گوئی ای هیز گلخنی گفتا که چه شنیدی ای پیر مسجدی
2 گفتم یکی که مسجدیم چون نه غرمنم گفتا تو نیز هم نه چنین پیر زاهدی
3 گفتم پلید بینی، لنگی بزرگ پای محکم ستبر ساقی زین گرد ساعدی
4 چون هیز طیره شد ز میان ربوخه گفت بر ریش خربطان ریم ای خواجه عسجدی
1 چو آمد گه زادن زن فراز بکشکینه گرمش آمد نیاز
2 من و زن در آن خانه تنها و بس مرا گفت کی شوی، فریادرس
3 اگر شوربائی بچنگ آوری من مرده را باز رنگ آوری
4 چو نااهل را قدر گردد بلند نباشد چو آزاده هوشمند
1 چو کودک سر فرود آرد به حجره بر سر حمدان چنان گردد که پندارم سمار و غست یا جله
2 درآویزم حمایلوار یکسر خویشتن را زو به گرد گردن و پشتش کنم آغوش چون بخله
3 همیچینم همیکوشم به دندان با زنخدانش همیپیچد غلام از رنج و با او میزنم کله
4 فراز گنبد سیمینش بنشینم به کام دل ز زر و سیم گنبد را به کام او دهم غله