5 اثر از ملحقات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ملحقات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.

ملحقات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی

1 یارم چو بناز و عشوه برخاست فریاد برآمد از چپ و راست

2 هر سو چه روی بجست و جویش ای دل بخودآ که یار با ماست

3 از تابش آفتاب رویش ذرات دو کون مست و شیداست

4 از عشوه او جهان پرآشوب وز قامت او چه فتنه برپاست

1 می‌سوزم و می‌گدازم و می‌گویم وصلت چو نمی‌شود چرا می‌بویم

2 باشد که به شهر وصل تو ره یابم این بادیه فراق را می‌پویم

1 مائیم و عشق و مهر و وفا هر کجا که هست معشوق و ناز و جور و جفا هرکجا که هست

2 زاهد به آرزوی بهشت است و حور عین عاشق در اشتیاق لقا هرکجا که هست

3 گر معتکف بکعبه و گر ساکنم به دیر با ماست مونس دل ما هرکجا که هست

4 صاحب نظر که دیده بروی تو باز کرد بیند عیان جمال ترا هر کجا که هست

1 ساقی شراب عشق ده تا از خرد یکسو شوم مست و خرابم کن چنان کز ما برآیم هو شوم

2 ای شاهد مه روی ما در ده می جام فنا تا از خمار ما و من یابم امان و او شوم

3 وقت است تا چون عاشقان دست از خودی کوته کنم پا در ره عشقش نهم با دوست همزانو شوم

4 از گلخن طبع و هوا همچون ملک دوری کنم در گلشن ذات و صفت مانند گل خوش بو شوم

1 هرکس که در حریم وصال تو محرم است اورا فراغت از غم و شادی عالم است

2 در مجلس شهود کسی را که بار شد فارغ ز جست و جو همه دم شاد و بی غمست

3 دل را صفا و نور بود از رخت ولی جانم ز فکر زلف پریشان چه درهم است

4 مونس نگشت با خرد و صبر یکنفس جانی که او بعشق تو پیوسته همدم است

1 دوش دیدم یار مست و جمله اغیار مست جام مست و باده مست و خانه خمار مست

2 جان ما مست و حریفان مست و ساقی مست مست بزم مست و شاهد و مطرب همه یکبارمست

3 عقل مست و عشق مست و عاشق و معشوق مست زهد مست و توبه مست و زاهد هشیار مست

4 کعبه و میخانه مست و مسجد و محراب مست سنگ و چوب و گل همه مست و در و دیوار مست

1 منادی در منادی این ندایست که درد عشق را درمان فنایست

2 به نزد عارفان اهل بینش جهان آئینه وجه خدایست

3 ز هستی هر که گردد نیست در راه بحق او را بقای بی فنایست

4 نقاب زلف بر رخسار چون ماه عجایب فتنه و محکم بلایست

1 هر جا ظهور یافت کمال و صفای دل عالم نبود ذره اندر فضای دل

2 آن مظهری که سر عیان زو عیان نمود جستم بهر دو کون و ندیدم ورای دل

3 آئینه کمال حقیقت دلست و بس هر دو جهان شدست ازین رو فدای دل

4 کی مرغ دل اسیر مکان بود یا زمان در لامکان بود همه سیر مقای دل

1 ما از غم تو روی بصحرا کردیم وندر طلبت پشت بدنیا کردیم

2 رندانه ز هر دو کون آزاد شدیم وامق صفتی روی بعذرا کردیم

1 پیش غمم ز عشق شه بیوفای من یعقوب آنچه دیده کمیته جفای من

آثار اسیری لاهیجی

5 اثر از ملحقات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ملحقات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.