1 یارم چو بناز و عشوه برخاست فریاد برآمد از چپ و راست
2 هر سو چه روی بجست و جویش ای دل بخودآ که یار با ماست
3 از تابش آفتاب رویش ذرات دو کون مست و شیداست
4 از عشوه او جهان پرآشوب وز قامت او چه فتنه برپاست
1 میسوزم و میگدازم و میگویم وصلت چو نمیشود چرا میبویم
2 باشد که به شهر وصل تو ره یابم این بادیه فراق را میپویم
1 مائیم و عشق و مهر و وفا هر کجا که هست معشوق و ناز و جور و جفا هرکجا که هست
2 زاهد به آرزوی بهشت است و حور عین عاشق در اشتیاق لقا هرکجا که هست
3 گر معتکف بکعبه و گر ساکنم به دیر با ماست مونس دل ما هرکجا که هست
4 صاحب نظر که دیده بروی تو باز کرد بیند عیان جمال ترا هر کجا که هست
1 ساقی شراب عشق ده تا از خرد یکسو شوم مست و خرابم کن چنان کز ما برآیم هو شوم
2 ای شاهد مه روی ما در ده می جام فنا تا از خمار ما و من یابم امان و او شوم
3 وقت است تا چون عاشقان دست از خودی کوته کنم پا در ره عشقش نهم با دوست همزانو شوم
4 از گلخن طبع و هوا همچون ملک دوری کنم در گلشن ذات و صفت مانند گل خوش بو شوم
1 هرکس که در حریم وصال تو محرم است اورا فراغت از غم و شادی عالم است
2 در مجلس شهود کسی را که بار شد فارغ ز جست و جو همه دم شاد و بی غمست
3 دل را صفا و نور بود از رخت ولی جانم ز فکر زلف پریشان چه درهم است
4 مونس نگشت با خرد و صبر یکنفس جانی که او بعشق تو پیوسته همدم است
1 دوش دیدم یار مست و جمله اغیار مست جام مست و باده مست و خانه خمار مست
2 جان ما مست و حریفان مست و ساقی مست مست بزم مست و شاهد و مطرب همه یکبارمست
3 عقل مست و عشق مست و عاشق و معشوق مست زهد مست و توبه مست و زاهد هشیار مست
4 کعبه و میخانه مست و مسجد و محراب مست سنگ و چوب و گل همه مست و در و دیوار مست
1 منادی در منادی این ندایست که درد عشق را درمان فنایست
2 به نزد عارفان اهل بینش جهان آئینه وجه خدایست
3 ز هستی هر که گردد نیست در راه بحق او را بقای بی فنایست
4 نقاب زلف بر رخسار چون ماه عجایب فتنه و محکم بلایست
1 هر جا ظهور یافت کمال و صفای دل عالم نبود ذره اندر فضای دل
2 آن مظهری که سر عیان زو عیان نمود جستم بهر دو کون و ندیدم ورای دل
3 آئینه کمال حقیقت دلست و بس هر دو جهان شدست ازین رو فدای دل
4 کی مرغ دل اسیر مکان بود یا زمان در لامکان بود همه سیر مقای دل
1 ما از غم تو روی بصحرا کردیم وندر طلبت پشت بدنیا کردیم
2 رندانه ز هر دو کون آزاد شدیم وامق صفتی روی بعذرا کردیم
1 پیش غمم ز عشق شه بیوفای من یعقوب آنچه دیده کمیته جفای من