5 اثر از ملحقات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ملحقات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.

ملحقات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی

1 ما دل و دین در قمار عشق جانان باختیم خلوت جانرا ز رخت غیر وا پرداختیم

2 تا نباشد قلب نقد جان و دل در عشق او سالها در بوته درد و غمش بگداختیم

3 چون وصال او نشد حاصل من مشتاق را سوختیم از آتش شوق و بهجران ساختیم

4 ما بچوگان رضا بودیم گوی عاشقی تا سمند عشق در میدان محنت تاختیم

1 تا عشق ترا بجان و دل بگزیدیم مهر دو جهان ز جان و دل ببریدیم

2 نقد دو جهان بهای درد و غم تو دادیم و غم ترا بجان بخریدیم

1 مخمور شراب جام وحدت مائیم دردی کش میخانه کثرت مائیم

2 آزاده ز طعن دشمن و جور رقیب با دوست حریف بزم قربت مائیم

1 درد عشقش مرهم جان منست کفر عشقش عین ایمان منست

2 بی سرو سامان شدن در عشق دوست هم بجان او که سامان منست

3 آیت دیوانگی و عاشقی گوبیا خود خاص درشان منست

4 در نظربازی و قلاشی کنون در همه آفاق دستان منست

1 طالب وصل ترا خانه چه کعبه چه کنشت مست دیدار ترا جای چه دوزخ چه بهشت

2 دست بیچون کرم طینت ما روز ازل ز آتش عشق وز آب خم و پیمانه سرشت

3 هرچه در هر دو جهان صورت هستی دارد جمله مرآت رخ اوست چه زیبا و چه زشت

4 روضه جنت عارف دل دانا باشد که درو حور و قصورست و گل و لاله و کشت

1 مرا با دوزخ و جنت چه کار است مراد عاشقان دیدار یار است

2 دلی کز هر دو عالم نیست یکتا کجا در مجلس وصل تو بار است

3 بده ساقی ز جام بیخودی می که از ننگ خودی جان در خمار است

4 فنا و نیستی در عشق فخرست ز هستی عاشقانرا ننگ و عار است

1 من آن رند خراباتم که هشیارانه می نوشم من آن قلاش رسوایم که دایم مست و بیهوشم

2 من آن دردی کشم که نام و ناموس دو عالم را ز بیباکی و استغنا بجام باده بفروشم

3 منم آن بحر بی پایان که صد دریا و صحرا را بیکدم دم کشم هر دم ز مستی باز بخروشم

4 منم آن عاشق بیخود که هم معشوقم و عاشق ندانم من منم یا او عجب حیران و مدهوشم

1 توئی که مشرق انوار و ذات اسمائی توئی که قطره و موج و حباب و دریائی

2 توئی که آدم و نوح و خلیل و داودی توئی که احمد و موسی و خضر و عیسائی

3 محیط مرکز افلاک و انجم و املاک توئی که اصل اصول نهان و پیدائی

4 توئی که بحر حیاتی و کوه علم و یقین توئی که جمله جهان را چو چشم بینائی

1 در هر چه نظر کنم ترا می بینم من غیر تو از جهان کجا می بینم

2 هر نیک و بدی که در همه عالم هست آئینه روی جانفزا می بینم

1 آن دلبر پنهانی سرمست بصحرا شد خود را بجهان بنمود عالم همه شیدا شد

2 آن کسوت بیچونی برکند لباس چون پوشید و برون آمد سر فتنه و غوغا شد

3 در عشوه و ناز آمد معشوقه و عاشق گشت گه لیلی و مجنون است گه وامق و عذرا شد

4 هر دم بدگر جلوه بنمود رخ خود را از عشوه گوناگون غارتگر دلها شد

آثار اسیری لاهیجی

5 اثر از ملحقات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ملحقات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.