بیدوست پایدار نباشد از آشفتهٔ شیرازی غزل 13
1. بیدوست پایدار نباشد نشست ما
اما چه چاره چاره نیاید زدست ما
...
1. بیدوست پایدار نباشد نشست ما
اما چه چاره چاره نیاید زدست ما
...
1. ای لب لعل تو روح بخش مسیحا
پرتو رویت فروغ سینه سینا
...
1. چشم تو بربست از فسون بر خلق راه خواب را
زلفت پریشان میکند جمعیت احباب را
...
1. بباغ حسن که کشت این نهال رعنا را
که دل گرفت زگل بلبلان شیدا را
...
1. از شوق گل رویت رفتم به گلستانها
همرنگ رخت یک گل نشکفته به بستانها
...
1. باز دامان که زداین آتش سودای مرا
که بود شور دگر این دل شیدای مرا
...
1. کمانداری که نتواند کشیدن کس کمانش را
مرا سینه هدف گردیده تیر امتحانش را
...
1. دهد بباغ اگر جلوه قد دل جو را
کناره جوی شود سرو بن لب جو را
...
1. بگویم ار ز غم عشق داستانی را
چو خویش واله و شیدا کنم جهانی را
...
1. گر این کرشمه بود آن نگار ترسا را
سزد که سجده کم بعد از این کلیسا را
...
1. نمیدانم چه افغانست در گلشن هزاران را
که غیر از رنگ و بویی نیست ایام بهاران را
...