1 بهتر ز کوی یار، دل اندر نظر نداشت یا چون من فلک زده جای دگر نداشت
2 چندین هزار یار گرفتم یک از هزار همچون «هزار» از دل زارم خبر نداشت
3 گفتم من آنچه راست، بگوشی اثر نکرد کشتم هر آنچه تخم حقیقت، ثمر نداشت
4 جز قطره خون، که دیده نثار ره تو کرد دل در بساط آه دگر در جگر نداشت
1 هزار مرتبه جانی که جانم از دستش بلب رسیده فدای «هزار» نتوان کرد
2 هزار درد نهان دارمی که یک ز هزار به جز «هزار» به کس آشکار نتوان کرد
1 پیر خرد پند حکیمانه ای داد اگر عاقل فرزانه ای
2 پای بسر هوش شو و گوش کن هرچه جز این پند فراموش کن
3 دادت اندرزی نغز و بدیع کات برساند بمقامی رفیع
4 این بود آن گفته پیر خرد بشنو کاین گفته خرد پرورد
1 ز ری سوی همدان رخت بست و بار گشاد یگانه راد تقی زاده بزرگ نهاد
2 زبان شدم ز زبان تمام تا گویم به پیشگاه تو پیغام جمع تا افراد
3 خوش آمدی ز خوش آمد گذشته همه کس بسان موکب گل مقدمت مبارکباد
4 بهار بهر پذیرائی تو گسترده است بساط سبزه ز اردیبهشت تا خرداد
1 بعهد چشم تو یکدل امیدوار نشد برو که عهد تو برگردد اینکه کار شد
2 بروزگار تو یکروز خوش بکس نگرفت خوشت مباد که این روز روزگار نشد
3 نریخت باده بدور تو در گلوی کسی که در شکنجه اندیشه ای خمار نشد
4 بپای گلبن نومیدی تو کس ننشست که برنخاسته زخمی ز نیش خار نشد
1 نویسنده را بایدی چار چیز دل و دست و افکار و وجدان تمیز
2 وگر اینکه ناپاک شد این چهار ز ناپاکی صاحبش شک مدار
3 چه خوش گفت سعدی خدای سخن بتحریف آن گفته بشنو زمن
4 فتد تیغ اگر دست زنگی مست از آن به قلم در کف خودپرست
1 ببند ای دل غافل به خود ره گله را زیان بس است ز مردم ببر معامله را
2 فراخنای جهان بر وجود من تنگ است تو نیز تنگتر از این مخواه حوصله را
3 دل توز آهن و من ره بدان از آن جویم که راه آه ن کردست وصل فاصله را
4 شدند ده دله و اجنبی پرست منم که میپرسم ایران پرست یکدله را
1 شهید عشق تو کارش بدست و پا نرسد بداد آنکه تو راندی ز خود خدا نرسد
2 رسید عمر بپایان گذشت جان ز لبم رسید بر لب جانان ولی بجا نرسد
3 هوای سایه بالای آن کسم بسر است که بر سر کسی این سایه بی بلا نرسد
4 گذشت کار من از حرف باز از پی من بغیر یاوه سرائی ژاژخا نرسد
1 حاجی بی عقیده تاجر دزد که از این هردو اجر خواهد و مزد
2 در همه عمر راه کج رفته از همان راه کج بحج رفته
3 تا ندارد، تو تاش از سر گیر به زبر برگذار نقطه زیر
4 خانه کعبه را زیارت کرد بعد مال یتیم غارت کرد
1 خوشا شیراز و عهد باستانش درخشان دوره دور کیانش
2 درود پاک نیکان بر روان نکو کیخسرو گیتی ستانش
3 فرح گستر سراسر کوه و دشتش نشاط آور زمین و آسمانش
4 همه دانش پژوه و مملکت دوست بزرگ و کوچک و پیر و جوانش