دردریات (مطایبه‌ها) در دیوان اشعار عارف قزوینی

10 اثر از دردریات (مطایبه‌ها) در دیوان اشعار عارف قزوینی در سایت شعرنوش گردآوری شده است. در این مجموعه می‌توانید اشعار معروف، عاشقانه و حکیمانه عارف قزوینی را به‌صورت دسته‌بندی‌شده و با قابلیت جستجو مطالعه کنید.

نشسته بودم دوش از عارف قزوینی دیوان اشعار 1

1. نشسته بودم دوش از درم درآمد یار
شکن بزلف و گره بر جبین عرق بعذار
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

2 دقیقه زمان مطالعه

چنین گفت رندی به از عارف قزوینی دیوان اشعار 2

1. چنین گفت رندی به تیمورتاش:
«خیانت اگر کردی ایمن مباش »
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

3 دقیقه زمان مطالعه

جان از غم دوست رستنی از عارف قزوینی دیوان اشعار 3

1. جان از غم دوست رستنی نیست
زین دام هلاک جستنی نیست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

بار آورنده شجر از عارف قزوینی دیوان اشعار 4

1. بار آورنده شجر بی ثمر پدر
ای زندگانیت همه با دردسر پدر
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

رفت شخصی تا که بتراشد از عارف قزوینی دیوان اشعار 5

1. رفت شخصی تا که بتراشد سرش
در بر دلاک از خود خر ترش
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

2 دقیقه زمان مطالعه

ای تو چو هوشنگ، از عارف قزوینی دیوان اشعار 6

1. ای تو چو هوشنگ، هوشیار علیجان
گویمت این نکته هوشدار علیجان
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

4 دقیقه زمان مطالعه

حشمت الملک آن که از عارف قزوینی دیوان اشعار 7

1. حشمت الملک آن که عنوانش
پیش من اینکه خواندمی خانش
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

غزل «فلفلحلحح» از عارف قزوینی دیوان اشعار 8

1. غزل «فلفلحلحح» همان غزلی ست که به جهت حضرت آیة الله کردستانی از بین راه که به طهران می آمدم ساخته (۱۳۴۱ ق) و از همدان در ضمن کاغذی که به ایشان نوشته بودم به سنندج فرستادم. ولی سابقه دادن به این غزل ده مرتبه زحمتش بیشتر از نوشتن آن است: با آیة الله به تماشای حوالی رفته بودیم که پیرمردی عامی و بیابانی دیدیم که خبرهای غریب می‌گفت، از جمله این که چهل شب در قبرستان کهنه‌ای که روز نیز جنبنده و جاندار از آن گذر ندارد، مشغول بعضی اوراد و اذکار بوده است. خود آیة الله که منکر تاثیر منتر و طلسمات بود معلوم شد بسی از اینها دانسته و حتی در شبهای خوفناک خوانده است و بسیاری از آنها را خواند که من تنها کلمهٔ «فلفلحلحح» را به خاطر سپردم. قطب الاسلام یک ملای پیرمرد بدبخت و شریفی است که اغلب علمای کردستان که امروز هر کدام عنوانی دارند شاگرد این بدبخت بوده‌اند ولی امروز از کثرت پریشانی جزئی امورات زندگانیش را آیة الله اداره می کند. خود آیة الله هم بیشتر تحصیلاتش پیش قطب بوده است علت بدبختیش این است، که طبعا آزادیخواه و متجدد بوده در اول مشروطه هم تاسیس مدرسهٔ جدیدی کرده است البته یک همچو ملائی بودنش به جهت دیگران خیلی اسباب ضرر است، پس به همین جهات عموم علما او را تکفیر کرده از آن وقت هم دیگر نتوانسته است کمر راست کند. روزی در مجلس او حکایت منقلی پیش آمد که چهار پنج نفر نتوانستند یک منقل آتش کنند پس اگر در غزل به شعری که منقل قطب الاسلام در اوست برسید بدانید مقصود چیست.
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

2 دقیقه زمان مطالعه

ازین سپس من و کنجی از عارف قزوینی دیوان اشعار 9

1. ازین سپس من و کنجی و دلبری چون حور
دگر بس است مرا صحبت هپور و چپور
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

نامه من برت از از عارف قزوینی دیوان اشعار 10

1. نامه من برت از کان شفا می‌آید
محترم دار که این نامه ز ما می‌آید
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه