1 هرچند که بر جزو بود کل غالب باشد همه جزو کل خود را طالب
2 جزویست که کل خویش را ماند راست بوطالب نعمه از علی بوطالب
1 ای گوهر تو بر آفرینش غالب چون رحمت ایزد همه خلقت طالب
2 از جملهٔ اولاد نبی چون تو کراست فرزند تو و هر دو علی بوطالب
1 بس شب که به روز بردم اندر طلبت بس روز طرب که دیدم از وصل لبت
2 رفتی و کنون روز و شب این میگویم کای روز وصال یار خوش باد شبت
1 دل باز چو بر دام غم عشق آویخت صبر آمد و گفت خون غم خواهم ریخت
2 بس برنامد که دامن اندر دندان از دست غم آخر به تک پای گریخت
1 ای گشته ضمیر چون بهشت از یادت انگیخته دولت جهان دل شادت
2 ای روز جهان مبارک از دولت تو روز نو و سال نو مبارک بادت
1 همواره چو بخت خود جوانی بادت چون دولت خویش کامرانی بادت
2 ای مایهٔ زندگانی از نعمت تو این شربت آب زندگانی بادت
1 با بخل بود به غایتی پیوندت کز قوت حکایتی کند خرسندت
2 وینک ز بلای بخل تو ده سالست تا نشخور شیر میکند فرزندت
1 ای سغبهٔ آنانکه نمیجویندت شهری و دهی ز دور میبویندت
2 نوبت چو به ما رسید توسن گشتی ای آن و از آن بتر که میگویندت
1 سیاره به خدمت سپرد خاک درت خورشید که باشد که بود تاج سرت
2 شد هر دو جهان به بندگی تو مقر چونان که به بندگی جد و پدرت
1 در وصل تو عزم دل من روز نخست آن بود که عمر با تو بگذارم چست
2 کی دانستم که بعد از آن عزم درست آن روز به خواب شب همی باید جست