1 ای ز نور شرابخانهٔ تو روی آفاق همچو دست کلیم
2 یک صراحی شراب ناب فرست باشد آن نزد همت تو سلیم
3 هست نایاب باده اندر شهر ورنه از دولت تو دارم سیم
1 خداوندا همی خواهم که از دل ترا تا عمر باشد من ستایم
2 ولیکن این دم از جور زمانه برنجید این دل انده نمایم
1 شهاب دولت و دین ای کسی که هست مدام نیاز راز تو عید و سؤال را روزه
2 ستاره را ز رواء تو کیک دریاچه زمانه را ز سخای تو ریگ در موزه
3 ز سرخرویی توفیق تست نزد خرد سپید کار و سیه کاسه چرخ پیروزه
4 ز آبروی سخای تو روزکی چندست که آز را بنبشته است آب در کوزه
1 یک دو منک می سه تن به چار جوانب پنج قدح شش زمان بخورده و خفته
2 هفت فلک شد گوا که هشت تن از دل نه ره ده بار در مدح تو سفته
3 مفخر دهری بده زبان و بنه روی هشت جنان هفت چرخ مدح تو گفته
4 می شش و نان پنج من چهار منی گوشت زین سه دو دارم یکی فرست نهفته
1 به خدایی که زنده و باقیست که من امروز طالب مرگم
2 باورم دار این حدیث ازآنک صعب رنجور و نیک بیبرگم
1 ای بزرگی که از شمایل و قدر ملک را زینتی و دین را زین
2 نور رای تو فالق الاصباح کف و کلک تو مجمعالبحرین
3 روزی خلق تو به یومالدین گشته در ذمت سخای تو دین
4 زاسمان تا به پایهٔ شرفت از زمین تا به آسمان مابین
1 ز روزگار به یک نامهٔ تو خرسندم که در دعا همه آن خواهم از خداوندم
2 شنیدهام که به خرسند کم گراید غم غمم چراست که از تو به نامه خرسندم
3 ز هرچه باشد خرسند را بسنده بود چرا که بیتو همی عمر و عیش نپسندم
4 مرا و حال مرا بیجمال طلعت تو صفت ندیدم از این به چو دل برافکندم
1 علم آصف گنج قارون صبر ایوب رسول یاد کرد اندر کتاب این هر سه لقمان حکیم
2 هرکه بازد عاشقی با این سه چیز ای نیکنام لام او هرگز نبیند روی ضاد و روی میم
1 تو ای سیف زنگ اجل چون نگیری که الحق به انصاف درخورد آنی
2 بدین تیزی و روشنایی و گوهر ترا در کجا میخورد زندگانی
3 نه در دست تقدیر ملکی بگیری نه در حرب ایام خونی برانی
4 ترا ذوالفقار علی خود گرفتم گران قلتبانی گران قلتبانی
1 ای همه سیرت تو هنگ و ثبات چه کنم بیثبات و بیهنگم
2 گر خطایی برفت بر قلمم هست از آن شرم چون قلم رنگم
3 تا نگویی که شعر نیرنگیست حاش لله نه مرد نیرنگم
4 از جهانی به تست فخرم و بس گرچه هست از جهانیان ننگم