1 ناز از اندازه بیرون میکنی وز جگر خوردن دلم خون میکنی
2 هرچه من از سرکشی کم میکنم در کلهداری تو افزون میکنی
3 ماه رخسارت نه بس در میغ هجر نیز با این جور گردون میکنی
4 چون به یک نوع از جفا تن دردهیم تازه صد نوع دگرگون میکنی
1 باز آهنگ بلایی میکنی قصد جان مبتلایی میکنی
2 با وفاداری که دربند تو شد هر زمان قصد جفایی میکنی
3 کی شود واقف کسی بر طبع تو زانکه طرفه شکلهایی میکنی
4 گه گهی گر میکنی ما را طلب آن نه از دل از ریایی میکنی
1 ای ایزد از لطافت محضت بیافریده واندر کنار رحمت و لطفت بپروریده
2 لعلت به خنده توبهٔ کروبیان شکسته جزعت به غمزه پردهٔ روحانیان دریده
3 بر گلبن اهل چو تو یک شاخ ناشکفته در بیشهٔ ازل چو تو یک مرغ ناپریده
4 مشاطگان عالم علوی ز رشک خطت حوران خلد را به هوس نیل برکشیده
1 دامن اندر پای صبر آوردهای پس به بیداد آستین برکردهای
2 هر زمان گویی چه خوردم زان تو بیش از این چبود که خونم خوردهای
3 یک به دستم کم کن از آهنگ جور گرنه با ایام در یک پردهای
4 خون همی ریزی و فارغ میروی بازیی نیکو به کو آوردهای
1 مرا وقتی خوشست امروز و حالی قدحها پر کنید و حجره خالی
2 که داند تا چه خواهد بود فردا بزن رود و بیاور باده حالی
3 رهی دلسوزتر از روز هجران میی خوشتر ز شبهای وصالی
4 ز طبع خود نخواهد گشت گردون اگر زو شکر گویی یا بنالی
1 سر آن دارم کامروز بر یار شوم بر آن دلبر دردیکش عیار شوم
2 به خرابات و می و مصطبه ایمان آرم وز مناجات شب و صومعه بیزار شوم
3 چون که شایسته سجاده و تسبیح نیم باشد ای دوست که شایستهٔ زنار شوم
4 کار میدارد و معشوق و خرابات و قمار کی بود کی که دگر بر سر انکار شوم
1 از عشقت ای شیرین صنم گرچه بر سر برمیزنم نه یار دیگر میکنم نه رای دیگر میزنم
2 تو شاه خوبانی و من تا روز بر رخسار خود هر شب به دارالضرب غم بر نام تو زر میزنم
3 تا شد دلم آویخته در حلقهٔ زلفین تو سر از هوای دلبران چون حلقه بر در میزنم
4 دل برد و دامن درکشید تا پایبند وصل تو هرشب دو دست از هجر غم تا روز بر سر میزنم
1 به عمری آخرم روزی وفا کن به بوسی حاجتم روزی روا کن
2 جفا کن با من آری تا توانی تو همچون روزگار آری جفا کن
3 به رنجم از تو رنجم را شفا باش به دردم از تو دردم را دوا کن
4 چو در عشق تو سخت افتاد کارم تونیز این راه بیرحمی رها کن
1 کار جهان نگر که جفای که میکشم دل را به پیش عهد وفای که میکشم
2 این نعرههای گرم ز عشق که میزنم این آههای سرد برای که میکشم
3 بهر رضای دوست ز دشمن جفا کشند چون دوست نیست بهر رضای که میکشم
4 دل در هوای او ز جهانی کرانه کرد آخر نگویدم که هوای که میکشم
1 بیتو جانا زندگانی میکنم وز تو این معنی نهانی میکنم
2 شرم باد از کار خویشم تا چرا بیتو چندین زندگانی میکنم
3 تو نه و من در جهان زندگان راستی باید گرانی میکنم
4 صبر گویم میکنم لیکن چه صبر حیلتی چونین که دانی میکنم