1 هر شاه که داشت دولت و بخت جوان هر دو یله کرد و خود برون شد زمیان
2 ایزد چو تو را کرد شهنشاه جهان هر دو به تو داد وگفت جاوید بمان
1 هر تیر که شاه تیر گیر اندازد گویی که ز گردون اثیر اندازد
2 دشمن ز نهیب او چو تیر اندازد گویی که ز چنبران ابه زیرا اندازد
1 ترکان ملک با خرد و باهوشند حور شَبَه زلف و دیو آهن پوشند
2 دیوند چو روز رزم جان را کوشند حورند چو پیش تخت شه مینوشند
1 هستند به بزمت ای شه شیر شکار مرغان شبه تن و عقیقین منقار
2 از بهر نشاط تو به روزی صد بار آیند همی چو مطربان در گفتار