1 ای روزگار خورده کم روزگار گیر بیغوله را ز تیر حوادث حصار گیر
2 یکره که در سرای سپنجی نشستهای اندیشه کن ز راه و شدن را شمار گیر
3 اکنون که کارهای جهان با خصومت است بگریز و از میان خصومت کنار گیر
4 پیشی مجوی بر کس و بیشی طلب مکن در کنج خانهای به قناعت قرار گیر
1 تا هست تیغ کلها در برق و رعد نیسان تا هست سوز دلها در زلف و جعد جانان
2 تا با فساد باشد همواره کون عالم تا با وعید باشد پیوسته وعد یزدان
3 در مجلس بزرگان خالی مباد هرگز پیرایهٔ بزرگی مسعود سعد سلمان
4 آن شاعر سخنور کز نظم او نکوتر کس در جهان کلامی نشنید بعد قرآن
1 همای کلک تو مرغی است لاغر که از منقار او شد ملک فربی
2 هر آنکس کو تو را بیند بپرسد که این خورشید تابنده است یا نی
1 ای خداوندی که چون در بزم بنشانی مرا از بلا و محنت ایام برهانی مرا
2 حق خدمت دارم اندر دولت تو سالها گر کس دیگر نمیداند همی دانی مرا
3 تا قیامت فخر من باشد که اندر بزم خویش در بر تختم نشانی و بدر خوانی مرا
1 شریف خاطر مسعود سعد سلمان را مسخرست سخن چون پری سلیمان را
2 نسیج وحده که نو حُلّهای دهد هر روز زکارگاه سخن بارگاه سلطان را
3 ز شادی ادب و عقل او به دار سلام همه سلامت و سعدست سعدسلمان را
4 اگر دلیل بزرگی است فضل پس نه عجب که او دلیل بزرگی است فضل یزدان را
1 شاها قیاس بخت خود از آفتاب گیر عالم به تیغ دولت و رای صوابگیر
2 کاوس وار تاختنی کن سوی ختن صد گنج چون خزانهٔ افراسیاب گیر
3 آباد کردهای همه عالم به عدل خویش از تیغ خویش خانهٔ اعدا خرابگیر
4 چون بنگری به طالع خویش و دعا کنی طالع خجستهگیر و دعا مستجاب گیر
1 موی سیاه من به جوانی چو مشک بود کافور شد به پیری مشک سیاه من
2 آورد روزگار ز پیری اثر پدید بر روی پژمریده و پشت دوتاه من
3 هرگه که من به سجده نهم روی بر زمین از دیدگان بر آب شود سجدهگاه من
4 یا رب اگر چه هست فراوان مرا گناه آمرزش تو بیشتر است از گناه من
1 امام بود محمد، علی خلیفه ی او کنون علی است مشیر و محمدست وزیر
2 علی ز مهر محمد همی چنان نازد که از دعای محمد علی به روز غدیر
1 زان خط تو که همی بردمد از عارض تو کس نگوید که جمال تو دگر خواهد شد
2 عارض نازک تو بر صفت گل تازه است زینت تازه گلت سُنبلِ تَر خواهد شد
3 گر دلم بر رخ تو شیفته و فتنه شدست بر خطت فتنهتر و شیفتهتر خواهد شد
4 ای پسر گر خط مشکینت چنین خواهد بود نه بر آنم که مرا با تو به سر خواهد شد
1 فخر کردی که نسب داری از آباء کرام همه مشهور به جود و کرم و آزادی
2 راست گفتی پدرانت همه نیکان بودند بد تو بودی به حقیقت که از ایشان زادی