3 اثر از سحر حلال اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سحر حلال اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار اهلی شیرازی / سحر حلال اهلی شیرازی

سحر حلال اهلی شیرازی

1 ساقی از اغیار در امشب ببند رخنه آزار در امشب ببند

2 امشب از آن ساغر می مایه بخش کش برد از تو دل بیمایه بخش

3 سر حق از محفل مستان طلب نزدل شیخ از دل دست آن طلب

4 صد محلش پرده وز آن صد محال جز نبی آنجا ره کس خود محال

1 قافیه سنجان همه عیسی دمند وز دم خود جان پی احیا دمند

2 طایر فرخنده معنی پرند جانب عرش از پر دعوی پرند

3 پیشرو و از لشگر و پس تاخته تیغ ببالا و بپست آخته

4 کاتبی آویخت دو محکم کمان کامده در قبضه رستم کم آن

1 ساقی از آن جوهر آرام سوز کافکند اندر سر آرام سوز

2 آتش دل خاسته فریاد رس هم ز تو دل خواسته فریاد رس

3 داد کزین ساقی دروان ما درد شد از باقی دور آن ما

4 با همه او را شکر آبی بود با شه کوثر مگر آبی بود

1 ساقی از اقبال تو ما سر خوشیم وز می الطاف تو یکسر خوشیم

2 بر غم ما چون دل رحمت بود رحم تو هم داخل رحمت بود

3 بخت تو کز پنجه شیر آب خورد جرعه او غنچه سیراب خورد

4 شکر تو دل کردنش آزاد گیست از حق تو گردنش آزاد کیست

1 ساقی از الطاف تو می بر کف است وز تف دل دجله خون در کف است

2 میبرد آب دل ریشم خمار مرهم ریشم نه و پیشم خم آر

3 میدهد این غمزده کامش شراب می همه خیر تن و نامش شر آب

4 شیره تا کم ده و بین شورها تا همه شیرین کنم این شورها

1 ساقی از آن می که به از تازه گل باز بر آن چهره نه از غازه گل

2 گرمی دمساز گل آید بجوش آبی از آن تازه گل آید بجوش

3 مرغ که از دولت گل بانگ اوست قدر گل از شهرت گلبانگ اوست

4 داشتی اندر حرم آنشه نشان دختری اندر رخش از مه نشان

1 ساقی از آن نوگل باغم نواز خاطر این بلبل با غم نواز

2 سوزم ازین مشعل شب سوز چند تا سحر از اول شب سوز چند

3 از رخ خورشید کن آن طره باز پرده کش از دیده آن جره باز

4 بازکن آنزلف دل آرا چو شست گرچه شد آن بند دل اما خو شست

1 ساقی ازان گلشن گل رنگ رنگ کرده لب از خوردن گلرنگ رنگ

2 روبهی آموخت از آن رو بهار می خور و رو جانب آن روبه آر

3 کشته گل تازه و جان کشته زار می خورد و دل خوش کن از آن کشته زار

4 آتش موسی کن از آن سیب یار و آبی از آن آتش موسی بیار

1 ساقی از آن می اگر ارزند گیست جان طلب از ما دگر ارزند گیست

2 شمع شد از محفل و پروانه ماند بلبل جان را دل و پروا نماند

3 مستم و شد مایل آتش پرم می خورم اندر دل آتش پرم

4 آمده زان سیم و زر آتش پرست کاتش پروانه در آتش پرست

1 ساقی از آن آب توکاتش برست دل همه دم سوزد و جان خوشترست

2 مجمر تن ز اخگر قلب از چه سوخت و اب رخ از این زر قلب از چه سوخت

3 گر زر دل را کنم از می سره لشکر غم بشکنم از میسره

4 مرغ دل از شوق تو پروا کند سوی گل از شوق تو پروا کند

آثار اهلی شیرازی

3 اثر از سحر حلال اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سحر حلال اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.