1 ای کز تو بتان چو لاله خونین جگرند نسرین و بنفشه رنگ و بوی از تو برند
2 در کوی تو با بوی تو از خاک کمست مشکی که ازو جوی به ده تنگه خرند
1 ای کز کرمت خلق فرحناک بود با لطف تو سیم و زر کم از خاک بود
2 زر پیش تو هیچ است ولی در کف ما نه تنگه برابر نه افلاک بود
1 ای سرو قد ماهرخ حور سرشت مست تو بهشت ابداز دست بهشت
2 از شوق خریداریت ای یوسف مصر بفروخت به هشت تنگه دل هشت بهشت
1 ای حسن رخ تو نو بهار دل من امروز که زر فشان بود شاخ سمن
2 رندان تو شاهانه نشینند بعیش چون لاله بچار تنگه در چار چمن
1 ای آنکه رخ تو گل نشد همسر او درویش تو پادشه بود چاکر او
2 چرخ ار عظمت بما فروشد نخریم بالله، بهفت تنگه هفت اختر او
1 ای آنکه غم تو دلخراش آمده است شده صورتت آن ملک که فاش آمده است
2 در پای تو ایشاه بتان شاخ بهار چون دست وزیر تنگه پاش آمده است
1 ای آنکه سگت آب رخم نپذیرد در کوی تو صد گدا بحسرت میرد
2 درویش تورا نیست بجز ناخن دست چیزی که به پنج تنگه دستش گیرد
1 ای گل که ترا چون من هزار افکارند هر گوشه ز نرگس تو صد بیمارند
2 ریزند چو نرگس بته پای سگت مستان تو شش تنگه که بر کف دارند
1 ای آنکه ترا سوی رقیبان نگهست بیصورت حال تو دل من تبهست
2 در دور قمر که شاه و درویش یکیست آنرا که بود نتگه بکف پادشه است
1 ای کز تو پری رخان صفا یافته اند صد خسته دل از لبت شفا یافته اند
2 از چرخ فلک سرمه و مهر گذشت از خاک درت دو تنگه تا یافته اند